خلاصه داستان سریال ترکی آقای ناشایست قسمت 14

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال آقای ناشایست قسمت 14 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال آقای ناشایست قسمت 10

سریال آقای ناشایست قسمت 14

ازان از دنیز می خواهد تا او هم در رقص همراهی اش بکند اما دنیز برایش قیافه می گیرد و می گوید که اصلا رقصیدن دوست ندارد و بعد به اوزان می گوید: «به نظرم بس کن. هی میخوای بهم نزدیکتر بشی و صمیمی رفتار بکنی. اما نکن اینکارو. من خوشم نمیاد! »

اوزان به یاد حرف لونت می افتد که گفته بود بعضی از دخترها مثل دنیز ابراز علاقه شان اینطور است چون دنیز اگر از او خوشش نمی آید اصلا با اوزان هم کلام هم نمیشد! اوزان هم بدون فکر کردن می گوید: «میدونم. به تو هم حق میدم. بعضی از دخترها هم اینجورین! » دنیز با عصبانیت می پرسد: «منظورت چیه؟ »

اوزان که فهمیده کمی گند زده سعی می کند بحث را عوض بکند که همان لحظه، فیتنات دختر چاقی که برای او در نظر داشت را کنار اوزان می آورد و از انها می خواهد تا برقصند.

اوزان ناچار می شود قبول بکند و دنیز از این اتفاق خنده اش می گیرد!

ازگی و اوزگور همچنان مشغول رقصیدن هستند که سردار همراه دختری وارد مجلس می شود. ازگی فورا با نگرانی سر میز برمی گردد و با دیدن دختری که پیش سردار است حسادت می کند.

سردار همراه دختر زیبا به سر میز آنها می آید و دختر را یشیم خواهرش معرفی می کند.

یشیم از قضا همان دختر خبرنگاری است که آبروی اوزگور را در مجله برده بوده و اوزگور با دیدن او کمی جا می خورد.

همه از این تصادفات هیجان زده می شوند. سردار کنار ازگی می نشیند و مشغول صحبت با او می شود. اوزگور اصلا از این وضعیت راضی نیست.

اوزان به اوزگور در مورد اشتباهی که مقابل دنیز کرده می گوید و اوزگور به او پیشنهاد می دهد تا حد ممکن با دنیز تنها نباشد تا سوال پیچش نکند! وقتی اوزگور از میز فاصله می گیرد، یشیم هم به طرفش می رود.

اوزگور درمورد انتقام او در محله کمی گله می کند و می گوید که دختر آن روزی اصلا دوست دخترش نبوده همه چیز سوتفاهم بوده است. یشیم خودش را به او نزدیکتر کرده همان موقع سویم به سمت اوزگور می رود و با نگاه بدی به یشیم خیره می شود.

سردار از ازگی درخواست می کند تا با هم برقصند و ازگی پیشنهاد او را مودبانه رد می کند که چشمش به اوزگور و یشیم می افتد که یشیم دست در بازوی اوزگور کرده و از لج اوزگور به سردار می گوید بهتر است برقصند. اوزگور هم وقتی این صحنه را می بیند از یشیم می خواهد تا با هم برقصند.

هردو زوج کنار یکدیگر مشغول رقصیدن می شوند در حالی که چشم ازگی و اوزگور مدام به هم دیگر است. سویم و نوین از اینکه هرکدام انها در آغوش دیگری مشغول رقصیدن است ابراز نگرانی می کنند. اوزگور بیشتر از این نمی تواند این صحنه را تحمل بکند و از طرفی وقتی توجه مادرها را به خودشان می بیند، به سردار می گوید: «جاهامونو عوض بکنیم؟ »

و ازگی را به سمت خودش می کشد! سردار و یشیم هردو از این حرکت جا می خورند.

رقص ازگی و اوزگور تا شب طول می کشد و سردار با بدی به آنها خیره می شود. جانسو وقتی وضعیت را می بیند از لونت می خواهد تا این مسئله را به نحوی حل بکند.

لونت هم کنار سردار می نشیند و به او می گوید: «فکر نکن چیزی بین ازگی و اوزگوره. اونا فقط رابطه شون دوستانه س. »

سردار می گوید: «فکر نکنم! کاملا مشخصه. من درمورد ازگی اشتباه میکردم. » لونت می گوید: «نه نه! میخوام یه چیزی بهت بگم که بین خودمون بمونه.

اوزگور عاشق خواهرت یشیمه و برای اینکه حسادت اون را تحریک بکنه این حرکتارو میزنه! »

سردار او را باور می کند و خیالش راحت می شود. وقتی بالاخره ازگی و اوزگور سر میز می نشینند، سردار و ازگی دوباره گرم صحبت می شوند که این به مذاق نویم اصلا خوش نمی آید و به سمت میزشان می رود و با عصبانیت رو به سردار می گوید: «ببخشید شما کی هستین؟ »

سردار خودش را معرفی می کند و نویم می گوید: «پس شما هم دکتری. چه جالب شاید تو بیمارستانی که اوزگور هست کار میکنین! » سردار تعجب می کند و جانسو فورا به سمت نویم می رود و او را وسط می کشد تا برقصند و حواسش پرت بشود. سردار قضیه را از ازگی می پرسد و اوزگور می گوید: «مامان ازگی یکم مشکل حافظه داره! » ازگی هم حرف او را تایید می کند.. هنوز کمی از این اتفاق نگذشته که ابرو و کرم به سمت میز انها می آیند و ابرو رو به سردار می گوید: «شما با بردارم و دوست… »

که ازگی از فشار اینکه الان همه دروغ هایش نقش بر آب می شود غش می کند و اوزگور او را در آغوش می گیرد.

صبح بعد از عروسی، ازگی و دوستانش و اوزگور دور میز نشسته اند. ازگی از اینکه شانس به او رو کرده که کسی چیزی نفهمیده می گوید. همان موقع سردار به او زنگ می زند و حالش را جویا می شود. اوزگور کمی به این قضیه حسادت می کند.

سویم از نوین و اونال می خواهد تا درمورد رابطه ی بچه ها خوب فکر کنند و جواب قطعی به او بدهند. او می گوید که ازگی حسابی به دلش نشسته و اگر آنها هم راضی باشند بچه ها را به عقد هم دربیاورند. نوین و اونال از این پیشنهاد او خوشحال می شوند و نویم می گوید: «اگه ازگی جوابش مثبت باشه من دلیلی نمیبینم نه بگم. »

مادرها به اتاق بچه ها می روند و در مورد اینکه بهتر است هرچه زودتر ازدواج کنند صحبت می کنند. ازگی و اوزگور می گویند که اصلا الان وقت این حرف ها نیست و خیلی زود است.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال آقای ناشایست   قسمت 14 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال آقای ناشایست قسمت 15  مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *