خلاصه داستان سریال ترکی آموزگار (معلم) قسمت 2

در این مطلب خلاصه قسمت 2 سریال آموزگار را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال آموزگار قسمت 12

سریال آموزگار قسمت 2

عاکف رو به بچه ها کرده و می پرسد: «نقطه اشتراک ما با ضیا میوه فروش چیه؟ » همه سکوت می کنند و معلم می گوید: «به نظر من دیگه همتون جواب رو میدونین. اما نمیخواین بگین. » و به گیزم چشم می دوزد. گیزم به یاد صمیمی ترین دوستش رویا می افتد و اشک می ریزد. کسی که مانند یک خواهر او را دوست داشت. او جواب می دهد: «رویا و خودکشی کردن… » معلم می گوید: «جواب درسته. همه اینا به خاطر مرگ همکلاسیتون رویا اورنکه. حالا فهمیدین چرا کلاس شمارو انتخاب کردم درسته؟ »

آتش می گوید: «به ما ربطی نداره. رویا خودش رو کشت نه ما اونو! » عاکف رو تخته می نویسد: «کی از بین شما باعث مرگ رویا اورنک شد؟ » و این سوال رو تکرار می کند و می گوید: «اگه تا ساعت 8 جواب درست رو به من بدین. همتون میتونین خونه برین. اما اگه اشتباه جواب بدین. یکیتون از بین شما میمیره! » و گیزم را هم به عنوان نماینده برای این که بین خودشان مشورت کنند و در آخر جواب را به او بدهد انتخاب می کند و از کلاس بیرون می رود. گیزم با اشک دنبال معلم می رود و می گوید: «چرا منو انتخاب کردین استاد؟ » عاکف می گوید: «چون با رویا دوست صمیمی بودین. » گیزم می گوید: «فکر نمیکنم من و رویا دوست صمیمی بوده باشیم.

روزای آخر به من پیام داد. حتی میتونم پیامش رو نشونتون بدم. » عاکف می گوید: «اگه رویا دوستت نداشت، بهت پیام میداد؟! » و داخل آتلیه اش می رود. وقتی گیزم سرکلاس برمی گردد بچه ها و به خصوص نسیم به او حمله می کنند و یقه اش را می چسبند. نسیم فریاد می زند: «به خاطر تو قراره اینجا بمیریم! بفهم! یه چیزی بگو گیزم! » آتش او را عقب هل می دهد و می گوید: «نمیفهمی داره میگه چیزی نمیدونه؟! »
عاکف داخل آتلیه اش می رود و به اطلاعاتی که از رویا جمع کرده و به تابلوی نقاشی ای که از او کشیده بود چشم می دوزد.
پسرهای کلاس از کلاس بیرون می روند و سعی می کنند راه فراری پیدا بکنند. عاکف که از طریق دوربین مدار بسته آنها را زیرنظر دارد با بلندگو به آنها می فهماند که راه فراری ندارند.
کمیسر خودش را به محوطه مدرسه می رساند. عاکف از طریق بلندگو با او صحبت می کند و می گوید: «دوست دارم همه همسایه ها صدامو بشنون! الانم بهتون میگم تا وقتی من باهاتون ارتباط برقرار نکردم کاری انجام ندین وگرنه ممکنه یکی از گروگان ها بمیره! » کمیسر هم از ترس جان بچه ها عقب می کشد. خبرنگارها هم سر می رسند و خبر گروگان گیری در مدرسه در همه جا می پیچید. کمی بعد کسی به عاکف زنگ می زند و در مورد حال زینب که مثل قبل است می گوید.

بعد ضیا و پسرش جلو می روند و گوشی را از او می گیرند و ضیا با بغض می گوید: «آقا معلم به گوشم رسید که شروع کردی تا بفهمی کیا تو خودکشی دخترم دست داشتن. خدا ازت راضی باشه. تو میدونی چقدر سخته از دست دادن فرزند… » عاکف با مهربانی از او می خواهد فقط دعا کند که زینب حالش خوب بشود.
کمی بعد رئیس پلیس از راه می رسد و بدون توجه به حرف های کمیسر تصمیم می گیرد از راهی که خودش میداند درست است وارد عمل بشود. او از حرفه ای ترین افرادش را داخل مدرسه می فرستد غافل از این که معلم از ورود آنها با خبر می شود.
بچه ها از پنجره ی مدرسه خانواده هایشان را می بینند که با نگرانی منتظر آنها هستند و اشک می ریزند. طغرل به آنها می گوید: «حداقل شما کسیو دارین که نگرانتون باشه. بابای من زندونه. اما اینو بدونین ما به خاطر خانواده هامون و اشک هایی که میریزن هم شده باید از اینجا بیرون بریم. » همه با حرف او موافقت می کنند. نسیم با عصبانیت می گوید: «پس الان هرکسی که فکر میکنه مقصر اونه اسمشو رو کاغذ بنویسه تا بیشترین تعداد اسم رو به استاد بدیم! » کسی حرکتی انجام نمی دهد و معلم وارد کلاس می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال آموزگار قسمت 2 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال آموزگار قسمت 3  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *