خلاصه داستان سریال ترکی آموزگار (معلم) قسمت 18

در این مطلب خلاصه قسمت 18 سریال آموزگار را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال آموزگار قسمت 12

سریال آموزگار قسمت 18

مینه به مروه می گوید به شرطی که از او ویدیو بگیرد و در فضای مجازی منتشر کند قول می دهد که چیزی به استاد عاکف در مورد گوشی نگوید. مروه قبول می کند.

مینه مقابل گوشی می ایستد و در حالی که گریه می کند می گوید استاد هارون به نظر او گناهکار است و از انجایی که به او تعرض جنسی کرده است، حتما همین کار را هم با رویا کرده و وقتی رویا مقاومت نشان داده ویدیوی مونتاژ شده از او را پخش کرده است! آن دو از این که استاد عاکف از طریق دوربین مداربسته آنها را تماشا می کند بی خبرند.

همان موقع گیزم وارد اتاق عاکف می شود تا غذا برای بچه ها ببرد و متوجه صحبت های مروه و مینه می شود و از عاکف می پرسد:« اون داره دروغ میگه شما نمیخواین کاری بکنید؟ » عاکف می گوید: «خیلی داری سوال میپرسی گیزم! فقط یکی بپرس. » گیزم می گوید:« واقعا هدفتون پیدا کردن شکارچیه؟! »

عاکف می گوید:« هدفم پیدا کردن شکارچی و همه ی اوناییه که پشت این قضیه ن. »

متین از طریق کنان متوجه می شود که زینب هنوز به خانه نرسیده و می فهمد که کار ییلماز بوده.

او به ییلماز زنگ می زند و ییلماز خودش را به بی خبری می زند و از زینب می خواهد فورا آنجا را ترک کند اما بعد تصمیمش عوض می شود و همراه زینب وارد ساختمان مدرسه شده و از پشت اتاقک شیشه ای به عاکف نزدیک می شود و زینب را هم به او نشان می دهد.

عاکف از دیدن زینب هیجان زده می شود و بغض می کند. زینب به او می گوید که اگر دوستش دارد باید ثابت بکند که بی گناه است. عاکف تحت تاثیر او قبول می کند اما می گوید که فقط همه چیز را برای او تعریف خواهد کرد. زینب اصرار می کند که کمیسر ییلماز هم باید باشد.

عاکف به انها مشکوک شده و ساعتش را بالا می گیرد و می گوید:« از این جا برین وگرنه بمب بالاسرتون رو منفجر می کنم! »

همان موقع هم افراد فرمانده متین از راه می رسند و از کمیسر ییلماز و زینب می خواهند از عاکف فاصله بگیرند. زینب به خاطر استرسی که می کشد بیهوش می شود و ییلماز او را در آغوش گرفته و از انجا می برد. عاکف با دیدن این صحنه روز زمین می نشیند و گریه می کند.

فرمانده متین سر کمیسر ییلماز به خاطر به خطر انداختن جان زینب فریاد می کشد و او را از این عملیات بیرون می کند.

عاکف به کلاس می رود و رو به همه می گوید: «پس شما استاد هارون رو به عنوان مظنون انتخاب کردین درسته؟ راستی مینه ویدیویی که گرفته بودی خیلی خوب بود! »

مینه جا می خورد و بچه ها تعجب می کنند. استاد ویدیویی را که مینه گرفته را نشان کلاس می دهد. مینه می گوید که هنوز هم پشت حرف هایش است و عقب نمی کشد.

عاکف قبول می کند و بعد هم به معلم ها زنگ می زند و از انها می خواهد خوب به حرف هایش گوش بدهند.

و بعد به استاد هارون می گوید که همه او را مظنون می دانند و از مینه هم می خواهد جلو بیاید و اگر او را مقصر میداند همان حرف ها را به خود استاد هارون هم بزند.

مینه در حالی که گریه می کند جرئتش را جمع کرده و استاد هارون را یک متجاوز معرفی می کند که او را از رسیدن به آرزویش منع کرد. هارون با ناراحتی می گوید: «واقعا احمقی. تو اگه به مسابقات ادامه میدادی میمیردی. به خاطر دردی که تو قلبت داشتی مادرت از من خواست با هم بریم دکتر. دکتر از وضعیتت گفت که نباید ادامه بدی و مادرت هم ازم خواست کسی چیزی در این مورد ندونه. من تنها کاری که ازم برمیومد این بود که تورو از تیم اخراج کنم. »

مینه زیر گریه می زند و معذرت خواهی می کند و بعد رو به عاکف می گوید: «حاضرم معذرت خواهی بکنم و هرطور شده ویدیوی قبلی رو تکذیب کنم. »

عاکف می گوید: «کسی نمیتونست این ویدیو رو از مجازی پاک کنه مگر این که من از مروه میخواستم تا ویدیو رو به اشتراک نذاره! تو میدونی با این کارت چه ظلمی در حق استاد هارون میکردی؟ همه آینده اش و زندگی متاهلیش رو نابود میکردی تا این که تحمل نکنه و خودش رو بکشه. درست مثل رویا… تو داشتی به یه آدم بی گناه تهمت تجاوز میزدی! »

و بعد رو به کلاس کرده و می گوید: «هرکاری که می کنید یه نتیجه ای داره! »

او عینکش را از چشمانش درمی آورد و رو به معلم ها و کمیسر کرده و می گوید: «اگه معلم خاطی یه قدم جلو نیاد، من این کلاس رو منفجر میکنم! » کسی جلو نمی آید و عاکف بدون ترسی دکمه ی انفجار را می زند. همه معلم ها با ترس و لرز به محوطه می روند و با دیدن منفجر شدن کلاس کناری نفس راحتی می کشند. عاکف می گوید: «معلم گناهکار باید برای یه لحظه ام شده عذاب این که جون این همه بچه به خاطرش گرفته شد رو میکشید. »

گیزم بلند می شود و می گوید که او میدانسته عاکف این کار را نمیکرده چون هربار که دروغ میگفته عینکش را از چشمش درمی آورده و گیزم متوجه این شده بوده.

ییلماز به دیدن کنان پدر زینب می رود. تابلویی از یک نمایشگاه که کنان در آن اعضای مصنوعی تولید میکرده توجه کمیسر را جلب می کند. او بعد از این که از خانه ی او خارج می شود و استوری مروه را که در مورد کلاس و دست مصنوعی بوده بررسی می کند به این نتیجه می رسد که کنان و عاکف در تمام این مدت با هم همکاری میکرده اند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال آموزگار قسمت 18 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال آموزگار قسمت 19  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *