خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 24

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 24 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 1

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 24

صفیه نگاهی به کفش های اینجی که با ان وارد خانه شده می اندازد و بعد دستان پدرش را می بیند که دست اینجی را می گیرد و اجازه نمی دهد که برود و دیوانه می شود و فریاد میزند: «یعنی چی که این زن تو خونه ماست؟! » پدرش که ذهنش به گذشته برگشته می گوید: «این چه جور حرف زدنیه؟ بهتره خدمتکارها رو عوض کنیم نه پریهام؟! » صفیه از شنیدن این که پدرش او را خدمتکار می بیند بیشتر عصبانی می شود. اینجی جلو می رود و با استرس می گوید: «حال باباتون خوب نبود من فقط تا خونه همراهیش کردم. » و ناخوداگاه به دست صفیه دست می زند. صفیه فریاد بلندی میزند و با عصبانیت می گوید: «به من دست نزن! برو بیرون از خونه م کثافت همه جارو کثیف کردی. » هان سعی می کند او را آرام کند و اینجی را بیرون می فرستد و معذرت خواهی می کند. اما اگه که منتظر اینجی است با دیدن هان به سمت آنها می رود و با عصبانیت می گوید: «بابای من بعد از این که تورو دیده گم شده میفهمی اینو؟! » اینجی که وضعیت خانه ی هان را دیده الان را وقت مناسبی برای این حرف نمیداند و اگه را فورا به خانه برمیگرداند و از او می خواهد ارام باشد.
صفیه بعد از رفتن اینجی با ناراحتی و عصبانیت می گوید: «همه جای خونه کثیف شده. » و از گلبن و نریمان می خواهد مراقب پدرشان باشند که جایی نرود و خودش به دستشویی می رود و بارها دستش را می شوید اما چون فکر می کند تمیز نشده دستش را داخل ظرف پر از وایتکس می کند و باعث می شود دستش درد بگیرد و زخمی بشود.
هان سعی می کند حکمت را به اتاقش بفرستد که بخوابد اما گلبن که از صفیه حرف شنویی دارد خواهش می کند صبر کنند تا صفیه بیاید. پدرشان هم عقلش دوباره سر جایش برگشته و می گوید: «بذارین صفیه هرکاری می خواد بکنه. بذارین راحت باشه. » صفیه بعد مدتی می آید و از پدرش می خواهد همه لباس های تنش را در بیاورد که بیرون بیندازند و بعد هم او را به حمام می فرستد! و انقدر دلش از دست حرف او پر است که می گوید: «ما فقط واست خدمتکاریم نه؟ مارو اصلا بچه هات نمیدونی. فقط واسه این نگهمون داشتی که کارای خونه رو بکنیم. » پدرش که چیزی به خاطر نمی آورد با سردرگمی و ناراحتی می پرسد که چه شده؟ نریمان به صفیه اشاره می کند که حرفی به پدر نزند که او را ناراحت نکند.
اینجی به هان زنگ میزند و از او می خواهد به ساحل بیاید تا صحبت کنند. هان قبول می کند. اگه هم با اینجی همراه می شود و با دیدن هان به سمتش حمله می کند تا جواب سوالش را بداند که چه بر سر پدرش امده. هان سکوت می کند. وقتی اینجی هم منتظر جواب او می ماند، هان می گوید: «ِیعنی تو باور میکنی من بلایی سر پدرت آورده باشم؟ اره اینجی من بابات رو کشتم و انداختم تو یه کیسه و بعد هم پرتش کردم ته دریا! » همان موقع گوشی اگه زنگ می خورد و اگه خبر می دهد که پدرش بوده و گفته که حالش خوب است. اینجی با شرمندگی به هان چشم می دوزد و بعد هم با اگه به خانه برمیگردند.
صفیه آرام نمی گیرد و گلبن و نریمان را هم با خودش همراه می کند تا همان لحظه خانه را تمیز کنند و کثافت ها را دور بریزند!
هان با عصبانیت به در خانه ی هالوک می رود و با تهدید می گوید: «مگه بهت نگفته بودم دیگه بهشون نزدیک نشو؟ نگفتم حتی نباید صدات رو هم بشنون؟ » هالوک که خیلی ترسیده عقب عقب می رود و می گوید: «بخدا نمیخوام ببینمشون فقط پسرم خیلی نگرانم شده بود زنگ زدم که خیالش راحت شه. » اما هان با عصبانیت قدمی به سمت او برمیدارد و هالوک با ترس هر چیزی دستش می آید به سمت او پرت می کند. هان نزدیک و نزدیک می شود و می گوید: «ببین همه جارو بهم ریختی و کثیف کردی! » و می رود.
هان صبح به خانه برمی گردد اما قسمت پذیرایی خانه را صفیه با نایلون از خانه جدا کرده تا بتواند خوب انجا را مرتب کند. هان در خیالاتش تصور می کند که اینجی با انها زندگی می کند و با خواهرانش هم رابطه خوبی دارد و از تصور ان لبخند میزند. اما وقتی به واقعیت برمی گردد ظاهر خانه توی ذوقش میزند.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 24 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 25 مراجعه فرمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *