خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 39

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 39 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 1

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 39

صفیه با دیدن ناجی در اتاق هتل روبرو، فورا پنجره را می بندد و نریمان عصبانی می شود که چرا مقابل معلمش همچین رفتاری داشته. صفیه اصلا توی حال خودش نیست و می پرسد: «مطمئنی معلمته؟ » نریمان می گوید: «آره. خیلی معلم خوب و با سوادیه. » و صفیه لبخند میزند و به اتاقش برمی گردد و به خود می گوید: «شاید اون نیست… ولی نریمانم بهش گفت ناجی… » اما با نگاه کردن به قاب عکس مادرش لبخندش محو می شود.
گلبن وارد خانه ی اسد می شود و می گوید: «اومدم ببینمت. » و برای اسد آهنگ عاشقانه ای می خواند. اسد واقعا نمیداند چطور باید با او رفتار کند. گلبن با نگاه کردن به خانه به اسد می گوید که خانه اش کمی کثیف است و به همین خاطر می رود تا همه جا با تمیز کند و حتی از اسد می خواهد تا پاک کننده ها و شوینده هایی را که می گوید، برایش بخرد که تمیز کاری را شروع کند. او تاکید می کند که به هان چیزی  نگوید اما اسد که کمی هم ترسیده فورا به هان پیام می دهد که خودش را برساند.
هان همراه اینجی است و در مورد گلبن که عاشق اسد شده صحبت می کند که از خانه به او زنگ میزنند و می گویند که گلبن نیست. هان نگران می شود که همان موقع پیام اسد را می بیند و همراه اینجی به سمت خانه ی او می روند.
گلبن با ذوق به اسد می گوید: «من نظافت میکنم تو هم خودتو با چیز دیگه ای مشغول کن! » اما اسد اصرار دارد که صحبت کنند و وقتی هیجان گلبن را می بیند چیزی که باید را به او نمی گوید تا ناراحتش نکند.
نریمان متوجه شده صفیه کمی عجیب و غریب رفتار می کند اما صفیه سعی می کند توجهش به پنجره ی خانه که روبرو با هتل است را پنهان کند. وقتی زنگ در را می زنند، صفیه به خیال این که ممکن است ناجی باشد، زودتر از نریمان خودش را به در می رساند و از چشمی آن را نگاه می کند تا مطمئن بشود.
صفیه از بایرام، طوری که زیاد مشخص نباشد کنجکاو مهمان جدید هتل است، می پرسد: «کسایی که میان هتل زیاد میمونن یا نه؟ » بایرام می گوید: «بستگی داره خانم. این معلم جدید زیاد وسیله با خودش اورده معلومه میخواد طولانی مدت بمونه. » صفیه لبخند کمرنگی میزند.
گلبن به دستشویی خانه اسد می رود و در آینه با دیدن ظاهر خودش، یاد حرف ها و تحقیر های صفیه می افتد که گفته بود: «مارو جور دیگه ای نمیتونن قبول کنن! ما فقط میتونیم خدمتکار باشیم. » گلبن ناراحت میشود و با عصبانیت رو به آینه که تصویر خودش داخل آن است فریاد میزند: «من خدمتکار نیستم! دست از سرم بردار! » و اینها را تکرار می کند و اسد از شنیدن صدای او از داخل دستشویی که با خودش صحبت می کند می ترسد! گلبن مدتی انجا می نشیند تا آرام شود و با دیدن گیره موی زنانه با عصبانیت سراغ اسد می رود و می پرسد: «این مال کیه؟! » اسد کلافه می گوید که مال خدمتکار خانه اش است و گلبن فورا لبخند میزند و از او مطمئن میشود! بعد هم می گوید: «اسد من چون دلم میخواد اینجارو تمیز میکنم. نه چیز دیگه ای. چون قلب تو خیلی تمیزه برای همین..باشه؟ » اسد جز این که سرش را تکان بدهد کاری نمی تواند بکند.
صفیه حتی اجازه نمیدهد تا پرده پنجره را کنار بزنند و وقتی نریمان برای این که هوا بخورد پنجره را باز می کند، صفیه نگران می شود و چشم از پنجره برنمیدارد!
قبل از وارد شدن به خانه ی اسد، اینجی از هان می خواهد که از دست گلبن عصبانی نشود و نگران چیزی نباشد. همان موقع گلبن به ذهنش می رسد که نکند اسد در مورد او که به خانه اش امده فکر بدی کند و فورا می گوید: «من تا حالا خونه هیچکسی نرفتم اسد. فکر بد در موردم نکن. به نظرت اشتباه کردم؟ » اسد می گوید: «تو خواهر هانی. یعنی خواهر منم حساب میشی. » گلبن لبخند میزند و می گوید: «یعنی میگی از خانواده م محسوب میشی. » هان و اینجی در را میزنند و گلبن با دیدن انها پشت در در را به رویشان می بندد و ناراحت می شود و با استرس به اسد می گوید: «نمیخوام باهاشون برم! بذار برن! درو باز نکن. » هان می گوید: «اومدم فقط آروم صحبت کنیم با هم.. »
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 39 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 40 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *