خلاصه داستان سریال ترکی بچه قسمت 35

همراهان گرامی در این بخش خلاصه قسمت 35 سریال بچه را برایتان اماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ترکی بچه

سریال بچه قسمت 35

حسن، گیج و مبهوت شده و به سرعت به سمت خانه آسیه حرکت میکند.

آکچا با گریه روی زمین می نشیند و با دیدن شعله، با او دعوا میکند و میگوید که با این کار باعث قاتل شدن حسن می شود.

شعله نگران می شود، اما کار از کار گذشته است.

علی کمال وقتی می فهمد که حسن در راه آنجاست، همه نگهبانان را جمع کرده و سفارش میکند که حسن را به خانه راه ندهند.

او به اتاق پیش افه می رود و با بوراک و ملک در اتاق میماند تا از آنها مراقبت کند.

آسیه به عمد، در اتاق را قفل میکند تا علی کمال بیرون نیاید و دردسر درست نشود.

حسن از راه می رسد و با تهدید اسلحه، نگهبانان را کنار زده و وارد خانه می شود.

او آسیه را در حیاط می بیند و اسلحه را به سمت او میگیرد و بخاطر اینکه تمام این سالها علاوه بر بچگی خودش، بچه او را نیز دزدیده بود، او را آدم کثیفی میخواند و سپس میگوید که پسرش را میخواهد.

علی کمال، به زور قفل در اتاق را شکسته و بیرون می آید.

او به حسن میگوید که از خانه بیرون برود و افه را به او نمی‌دهد.

حسن اسلحه را به سمت او نشانه میگیرد، و علی کمال با بی تفاوتی میگوید که با کشتن او، دوباره به زندان می افتد و باز هم افه را نخواهد داشت.

همان لحظه ، افه بیرون می آید و سمت حسن می رود و او را بغل میکند .

حسن شوکه می شود. افه به حسن میگوید که پدرش را اذیت نکند.

حسن اسلحه را پشتش پنهان میکند و با مهربانی با افه برخورد میکند.

او به علی کمال و آسیه می‌گوید که به زودی بچه اش را پس می‌گیرد.و سپس به خانه می رود.

حسن در خانه با عصبانیت تمام وسایل خانه را می شکند.

آکچا دم در آمده و با گریه و اصرار میخواهد داخل خانه برود.

حسن او را راه میدهد و سپس به او میگوید که برایش هیچ فرقی با مادرش که بچه اش را رها کرده بود، ندارد و اورا نخواهد بخشید.

سپس او را از خانه بیرون می اندازد. آکچا می‌گوید که از حسن دست نمی‌کشد و منتظر او خواهد بود تا او را ببخشد.

آسیه با عصبانیت، با شعله بخاطر لو دادن رازشان به حسن، با او دعوا میکند.

علی کمال جلو می آید و بی هیچ حرفی، شعله را از خانه به بیرون پرت میکند.

شعله با گریه و‌ التماس پسرش را میخواهد، اما علی کمال اهمیتی به او نمی‌دهد.

شعله، عثمان را در حیاط میبیند و بخاطر شهادت دادن او در دادگاه، از روی لج به او میگوید که عایشه با مراد خوابیده است.

عثمان شوکه و عصبانی می شود. عایشه هول شده و انکار میکند.

ملک نیز سعی دارد عثمان را آرام کند. شعله به همراه زینب از خانه بیرون می روند.

حسن در خانه گریه میکند و حال خوبی ندارد.

آکچا دم خانه آسیه می رود. او از آسیه با التماس میخواهد که اجازه بدهد حسن افه را ببیند زیرا حالا کسی جز افه نمی‌تواند حسن را آرام کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال بچه  قسمت 35 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال بچه قسمت 36  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *