خلاصه داستان سریال ترکی بچه قسمت 59
همراهان گرامی در این بخش خلاصه قسمت 59 سریال بچه را برایتان اماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
وکیل حسن به او میگوید که چند روز دیگر وقت دادگاه حق حضانت افه است، ولی آکچا جواب تلفن او را نمیدهد. حسن متعجب شده و از این رفتار آکچا اظهار بی اطلاعی میکند.
افه، تبلت علی کمال را برداشته و از شعله میخواهد که برای او کارتون بگذارد، اما شعله به او اهمیت نمیدهد. افه ناراحت شده و سراغ رضا می رود و از او درخواست میکند. رضا، تبلت را گرفته و ناگهان چشمش به فیلم دوربین مدار بسته ای که صحنه قتل ساختگی آکچا را ضبط کرده، می افتد. او متعجب می شود و سپس تبلت را سر جایش میگذارد.
مراد، با رضا خوب برخورد کرده و او را پدر صدا میکند. علی کمال از این رفتار مراد عصبی می شود. مراد نسبت به آسیه سرد است و به او به عنوان مادرش اهمیت نمیدهد.
شب، حسن با آکچا در رستوران قرار میگذارد تا دلیل بی اهمیتی او نسبت به حضانت افه را بفهمد.او از آکچا میپرسد که چه مشکلی دارد ، زیرا مثل همیشه رفتار نمیکند. آکچا میگوید که دیگر قصد گرفتن حضانت افه را ندارد، زیرا افه در رفاه کامل است و او نمیتواند از پس مخارج و سبک زندگی افه بر بیاید. حسن عصبانی شده و بخاطر اینکه مطمئن است که آکچا چیزی را از او پنهان میکند و حرف دلش را نمیزند، با آکچا دعوا میکند. او به اصرار میخواهد حقیقت را بداند اما آکچا باز هم چیزی نمیگوید.
آکچا به عمارت برمیگردد و در حیاط گریه میکند. رضا او را میبیند و با طعنه بابت رها کردن افه و فاحشه بودن مادرش، او را اذیت میکند. آکچا کلافه شده و به عمد به او میگوید که در جریان قاتل بودن او هست. رضا ابتدا جا میخورد اما سپس، قاتل بودن آکچا را به روی او می آورد. او به آکچا میگوید که حداقل از آکچا مدرک دارد، اما آکچا چیزی برای اثبات حرفش ندارد. رضا به اتاق پدر آسیه می رود و با عصبانیت بابت لو دادن قتل، او را شماتت میکند. پدر آسیه که الزایمر دارد، از رضا میترسد و چیزی نمیگوید.
آکچا پیش علی کمال می رود و بخاطر گفتن ماجرای قتل به رضا، با او دعوا میکند. علی کمال شوکه شده و میگوید که او چنین کاری نکرده است. سپس سراغ پدرش می رود و بخاطر دخالت در کارهایش و دیدن فیلم داخل تبلت، با او دعوا میکند. او به ناچار به رضا میگوید که آکچا قاتل نیست و آن صحنه ساختگی را خودش درست کرده است.
صبح، آکچا افه را حاضر میکند تا به مدرسه بفرستد. او حسن را که کمی دورتر ایستاده و به آنها نگاه میکند،میبیند.
کمی بعد، امینه با آکچا تماس میگیرد و با ناله های ساختگی، از او طلب پول میکند. آکچا که مقدار ناچیزی پول در اتاق افه گذاشته است، جای آن را به امینه میگوید تا به خرید برود. امینه با دلخوری بخاطر کم بودن پول، آن را برداشته و از زینب میخواهد که با هم به بازار بروند. زینب که بازار رفتن را کسر شأن میداند و حاضر به رفتن نیست، به اصرار امینه مجبور می شود تا او را همراهی کند.
آسیه، علی کمال را صدا زده و در مورد پدرش با او صحبت میکند. آنها با هم مخفیانه، سراغ افرادی می روند و با بستن قراردادی، توافق میکنند که آن افراد هر اطلاعاتی که میتوانند از رضا پیدا کنند تا بتوانند او را از خودشان دور کنند و به جایی که قبلاً بود،بفرستند . علی کمال که با پدرش مخالف است، در این مورد با آسیه همکاری میکند.
میدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال بچه قسمت 59 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال بچه قسمت 60 مراجعه فرمایید.
برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.
چرا قسمت 60سریال بچه رو قسمت 60زن گذاشتید