خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت ۵۸ + زیرنویس فارسی و دوبله

موگه جسم بیهوش آکین را کشان کشان به ساختمانی در پشت عمارتشان می برد و آنجا زندانی می کند.

ناره و سنجر که در کلبه جنگلی بعد از سالها انگار همدیگر راتازه پیدا کرده اند گریه میکنندو سنجر از شدت پشیمانی روی نگاه کردن به صورت ناره را ندارد.

ناره کنار او میرود و سنجر را در اغوش میگیرد.

سنجر اورا بغل میکند و توی روختخواب میخواباندو خودش در گوشه ای مینشیندو به اشتباهاتش فکر میکند.

از ان طرف بنفشه پیراهن سنجر را که به دست ناره رنگ خورده بود به خانه میبردو به برادرو مادرش میگوید کاری میکنم این زن دست از زندگی من برداره سنجر دیگه حتی خونه هم نمیاد.

و به نجرت میگوید باید از ناره آتو بگیرم و اونو از چشم سنجر بندازم.

ناگهان حرفهای گیدیز یادش می افتد که به دوست داشتن ناره اعتراف کرده بود و به نجرت میگوید باید کنار خونه ناره کمین کنی و وقتی گیدیزو ناره به هم نزدیک میشن از اونا عکس بگیری .

اونوقت هرچی طلا بخوای به تو میدم.

نجرت که زندان رفتن برایش درس عبرت نشده قبول میکند .

گیدیز صبح به خانه میرسدو موگه را شادو خوشحال در حال اماده کردن صبحانه میبیند.

به او مشکوک میشود و میگوید امیدوارم دیشب تو اکین رو نجات نداده باشی .

موگه قسم میخورد که کار او نبوده و علت خوشحالیش این است که میخواهد از این به بعد زندگی خوبی برای خودش بسازد.

سپس موگه سینی صبحانه بدست به ساختمان پشت خانه میرود و به اکین میگوید من روانپزسکم و نمیتونم تورو بکشم ولی میتونم همینجا دفنت کنم و انقدر فراموشت کنم که از گرسنگی بمیری.

یا اگه بخوای تورو دست سنجر بسپارم چون بخاطر تو عزیز ترین کس یعنی برادرم رو از خودم رنجوندم.

اکین با چشمان ملتمس از او کمک میخواهدو موگه کینه جویانه به او خیره میشود.

ناره در کلبه جنگلی از خواب بیدار میشود و از ترس این که مبادا سنجر به دنبال اکین رفته باشد از جا میپرد.

سنجر به او میگوید اکین فرار کرد و حال زهراهم خوبه ولی من مجبور شدم درباره کارهایی که اکین با تو وموگه انجام داده بود به زهرا توضیح بدم.

اواز ناره میپرسد که ایا اورا میبخشد

ناره جواب میدهد نمیتونم ولی تو لاید خودت رو ببخشی و اکین رو تسلیم پلیس کنی.

اما نگاه سنجر غیر از انتقام از چیز دیگری حکایت ندارد.

ناره میگوید باادم ۹ سال پیش هیچ فرقی نداری اون زمان بخاطر این که به من اعتماد نداشتی مجازاتم کردی و حالا هم بخاطر باور کردن به من مجازات میکنی.

سنجر با گریه میگوید تو تاوان گناهی که نکردی رو پس دادی من باید تاوان گناهی که انجام دادم پس بدم.

ناره میگوید تو شاهد بزرگ شدن ملک نبودی خنده های اونو ندیدی برای همیشه منو از دست دادی وبه این ترتیب تو مجازات شدی افسانه و عشق رو رها کن. زندگی منو دخترمو خراب نکن و از انجا میرود و سنجر را با قلبی پر از افسوس تنها میگذارد

سنجر به خود میگوید من میخواهم یه زندگی بدون خودم و خوب به شماها بدم.

بنفشه از خانه مادرش باخوشحالی برمیگردد و سر میز صبحانه میرود و هر از گاهی هم به نجرت که جلوی خانه ناره کشیک میدهد پیام میدهد تا حواسش را جمع کند.

گیدیز به خانه ناره میرسد و وقتی میبیند ناره هنوز برنگشته منتظرش میماند .

زهرا به سراغ گاوروک میرود تا سوییچ ماشین اورا بگیرد.

خالصه که متوجه شده گاورک به او علاقه دارد سعی میکند مانع دیدار انها شود
ولی زهرا میگوید میخواهم به خانه ناره برم و الوان رو ببینم و باهم کمی گپ بزنیم.

گلسیه هم میگوید شاید منم به دیدن الوان برم .هوای این عمارت مسموم شده .

خالصه با غضب به او نگاه میکند و بنفشه به او میگوید حالا که همه دور ناره جمع شدند شماهم برو وخیال همه رو راحت کن

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت سریال دختر سفیر لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال دختر سفیر قسمت ۵۹ مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *