خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت ۶۰ + زیرنویس فارسی و دوبله

گیدیز در ساختمانی که آکین توسط موگه زندانی شده از سنجر می پرسد: «حالا میخواهی با آکین چه کنی؟ »

سنجر می گوید: «قبل از ان که کاری کنم می خواهم پول دارت کنم! باید با هم به دیدن قهرمان برویم و اسکله در حال ورشکستگی او را بخریم.

چون وقتی ما زندانی بودیم تلاش میکرد مشتریهای مارا فراری بدهد.

در ضمن میخواهم انتقام تو موگه و زهرارو هم بگیرم.

سپس هردو از ساختمان خارج میشوند.

گیدیز به سنجر میگوید وقتی به دیدن ملک میروی از او خدا حافظی کن چون ممکن است وقتی اکین را کشتی دیگر نتوانی دخترت را ببینی.

سنجر به فکر فرو میرود.
بعد از رفتن سنجر گیدیز به خدمتکارش میسپارد که مواظب حرکات موگه باشد و هرچه فهمیدو دید به او اطلاع دهد.

سنجر به اسیاب بادی متروکی که افرادش راننده چلبی را دران زندانی کرده اند میرود.

کرم به محض دیدن او میگوید که از جای اکین خبر ندارد اما موگه حتما جای اورا میداند چون قبل از امدن به مولا انها باهم تلفنی دعوا کردند و اکین از او پرسید که ایا ویدیو را سنجر هم دیده یا نه

سنجر درمورد ویدیو کنجکاو میشود و کرم دوباره می گوید :اکین توی مونته نگرو به ناره حمله کرد و ناره هم اورا با چاقو زد ولی سفیر چلبی اون ویدیو را پاک کرد.

سنجر با عجله از انجا به خانه ناره میرود.

بنفشه برای گرفتن عکس گیدیز و ناره از نجرت به کنار خانه ناره میرود و نجرت انجا عکس هارا تحویل میدهد و النگو های خواهرش را میگیرد.

در همین حین سنجر از راه میرسد و وارد خانه میشود.

بنفشه از پشت پنجره انهارا نگاه میکند.

ملک در حال اماده کردن کمد لباسش است و الوان از زیر زبان او میکشد که بنفشه لباس عروسی اش را خودش قیچی کرده بود و به گردن ملک انداخته بود و دلیل مریض شدن ملک هم همین بوده.

ناره با دیدن سنجر میگوید فردا برای ثبتنام ملک در مدرسه باید سفیر چلبی به عنوان سرپرست ملک هم حضور داشته باشد.

سنجر ناگهان یادش می افتد که دیشب چلبی را در حمام زندانی کرده و سریع با هتل نماس میگیرد تا اورا از حمام در بیاورند.

سنجر بعد از خوابیدن ملک از ناره درمورد ویدیو میپرسد.

ناره مضطرب میشود وبا اصرار سنجر با گریه گوشی را به دست او میدهد و میگوید ببین با کارهایت چه بلایی سر من اوردی.

سنجر با دیدن فیلم بدون هیچ ح فی از ناره جدا می شود و به کلبه جنگلی میرود و تا صبح انجا گریه میکند .

فردا صبح خالصه و بنفشه به خاستگاری اشه برای گاوروک به خانه او میروند.

خالصه هنگام خاستگاری به اشه قول میدهد که یک خانه در مرکز مولا برایش بخرد .

و اشه هم قبول میکند به عنوان خدمتکار همراه گاوروک در عمارت افواوغلو کار کند

سپس خالصه پیشنهاد میدهد که جشن نامزدیشان را در عمارت انها برگذار کنند.

اشه میگوید تو قصد داری اعتبار از دست رفته ات رو هم برگردونی ولی این کار ممکن نیست چون دستور دادی که به یک مادر حمله کنند. مردم دوباره به زودی از تو رو برمیگردانند.

بنفشه از انطرف میگویند نگران نباش به زودی مردم چهره واقعی ناره راهم خواهند دید .

و وقتی با خالصه تنها میشود عکس ناره و گیدیز را نشان میدهد و میگوید اگر مردم این را ببینند خواهند فهمید که چرا میخواستی ان زن را از شهر بیرون کنی.

از انطرف قهرمان سرمایه گذار های خارجی را به اسکله خودش دعوت کرده و از انها پذیرایی میکند تا به شرکت در حال ورشکستگی او کمک کنند.

ولی گیدیز و سنجر از راه میرسند و به سرمایه گذار ها میگویند میخواهند اسکله را بخرند و سرمایه گذاری به نفع انها نیست .

سرمایه گذار ها که دوست ندارند ضرر کنند منصرف میشوند و میروند.

سنجر به قهرمان میگوید یا این اسکله را به ما میفروشی یا باما شریک میشوی .

قهرمان با خشم به انها میگوید تاوان این کارتان را بدجوری خواهید داد.

برای دومین روز موگه با سینی غذا در دست به دیدن اگین میرود و خدمتکار خانه اورا تعقیب میکند.

اکین که از گرسنگی و تشنگی درحال مرگ است با التماس به موگه نگاه میکند و موگه جلوی چشم او غذا میخورد و میگوید همیشه یادت میرفت به من زنگ بزنی، این دفعه هم من یادم میرود به تو غذا بده

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت سریال دختر سفیر لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال دختر سفیر قسمت ۶۱ مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *