خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 129

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 129 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 129

گیدیز ناره را به خانه می رساند و می رود. پشت سر آنها سنجر و گاوروک هم می آیند.

ناره با دیدن سنجر می گوید:« دیشب گیدیز اینجا آمد و شنودهایی را که کار گذاشته بود جمع کرد.»

سنجر می گوید:« خودم می دانم. دیشب تعقیبتان کردم. چون به گیدیز حسادت می کنم و نمی خواهم با او هم کلام شوی. حالا می دانم که گیدیز محل دفن آکین را پیدا کرده و حتما قهرمان هم این موضوع را می داند و از گیدیز باج می خواهد تا مرا به پلیس لو ندهد و چون گیدیز می داند که اگر من به زندان بیفتم تو هم او را به پلیس معرفی خواهی کرد برای همین از تو کمک خواسته.»

ناره جواب می دهد:« باید نقطه ضعفی از قهرمان پیدا کنیم. من پیش پدرم می روم و از او کمک می خواهم چون پدرم و قهرمان خیلی به هم نزدیک هستند.» سنجر جواب می دهد:« بی خود خودت را خسته نکن. پدرت برای تو قدمی برنمی دارد.»

و از خانه ی ناره بیرون می رود. خالصه برای احوال پرسی از ناره به خانه ی او می آید و وقتی می بیند که برخلاف حرفهای الوان ناره سرحالتر از همیشه است داد می زند:« توی جشن حنابندان شرکت نکردی چون ما را نمی پسندی. کاری نکن به بنفشه زنگ بزنم و از او بخواهم که برگردد.»

گاوروک که به خواست سنجر گیدیز را تعقیب می کند در مکان همیشگی او را در حال صحبت با صحرا می بیند و زود به سنجر خبر می دهد. صحرا به گیدیز می گوید:« دیشب متوجه شدم که به من نارو زده ای و شنودهایم را برداشته ای. تو و قهرمان دست به یکی کرده اید.

ولی چرا به سنجر نگفتی که من خواهر آکین هستم؟» گیدیز به آرامی می گوید:« چون نخواستم آسیبی به تو برسد.» صحرا با شنیدن این حرف لبهای گیدیز را می بوسد و سنجر و گاوروک با دیدن این صحنه متوجه می شوند که رابطه ی آنها عمیق تر از این حرفها است.

سنجر از گاوروک می خواهد شب را به خانه ی ناره و الوان برود و مواظب رفتار صحرا باشد و خودش هم تصمیم می گیرد هر طور شده نقطه ضعفی از قهرمان به دست بیاورد.

از ان طرف ناره به شرکت قهرمان برای دیدن پدرش می رود و آنجا با موگه رو به رو می شود.

ناره به او می گوید:« توی دردسر افتادیم. چه قهرمان پول را از گیدیز بگیرد چه نگیرد سنجر را دست پلیس خواهد داد. من باید با پدرم درمورد نقطه ضعف قهرمان صحبت کنم.» ناره پیش پدرش می رود و چلبی می گوید:« شنیده ام که ازدواجت با سنجر را به هم زده ای و از این بابت خوشحالم. »

ناره جواب می دهد:« فکر می کردم سنجر همیشه مثل کوه پشتم می ایستد اما حالا متوجه شدم که خیلی چیزها از تحمل من خارج است.»

سپس ناره درمورد قهرمان می پرسد و می گوید:« شما خیلی به هم نزدیک هستید و حتی تو برای قهرمان از ژاپنی ها وام گرفته ای. اگر قهرمان نقطه ضعفی دارد به من بگو.»

چلبی با خوشحالی از جایش بلند می شود و می گوید:« پس معلوم می شود که جسد آکین پیدا شده و قهرمان هم سنجر را تهدید کرده. ولی من خوشحالم که تو می توانی به ارثی که از آکین برایت مانده برسی.»

و دخترش را بغل می کند و می گوید:« تنها کمکی که می توانم بکنم این است که از این صحبتها چیزی به قهرمان نگویم.» ناره پدرش را از خود دور می کند و داد می زند:« تو شرف نداری.»

موگه به قهرمان که بعد از رفتن جیلان دنبال پرستاری برای پدرش می گردد پیشنهاد می دهد که چون روانشناس است به خوبی می تواند از پدرش مراقبت کند.

و قهرمان با اینکه از او خوشش نمی آید موگه را به خانه اش می برد. موگه که هدفش این است نقطه ضعفی از قهرمان گیر بیاورد با او همراه می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 129 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 130 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *