خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 12

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 12 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 12

صبح، خانم بزرگ آن لباس زیبا و مجلسی را به زلیخا میدهد تا تنش کند. زلیخا نمی‌داند که ماجرا چیست و با کنجکاوی، کاری که خانم بزرگ میخواهد را انجام میدهد. خانم بزرگ میگوید که آنها قرار است جایی بروند.

سپس خانم بزرگ و دمیر‌ و زلیخا، از خانه بیرون می آیند و سوار ماشین می شوند.

ثانیه و فادیک و غفور از دیدن زلیخا در آن لباس و در کنار خانم بزرگ و دمیر، به شدت شوکه می شوند. ثانیه دوباره عصبی می شود و مدام شروع به گله و کنایه زدن میکند.

خانم بزرگ میگوید که قرار است برای دیدن کسی به خانه شان برود. دمیر او را مقابل خانه ای پیاده کرده و سپس از زلیخا میخواهد که جلو بنشیند. زلیخا که معذب است، با ناراحتی به حرف دمیر گوش میدهد.

در خانه، ثانیه به شدت عصبی است و غفور سعی دارد او را آرام کند.او به ثانیه میگوید که زلیخا قربانی هوس دمیر خواهد بود و چند روز بعد دمیر او را کنار خواهد گذاشت.

دمیر، زلیخا را به یک رستوران شیک می برد که فقط آنها مشتری حاضر رستوران هستند و میزی تزیین شده داخل حیاط برای آنها چیده شده. او یک هدیه گردن‌بند قیمتی به زلیخا می دهد و در جواب کنجکاوی زلیخا، بی مقدمه میگوید که قرار است با او ازدواج کند و برای عادت کردن به سبک زندگی جدیدش، او را به این مکان آورده است. زلیخا شوکه شده اما چیزی نمی‌گوید.

ییلماز از اینکه همه نامه هایش بی جواب مانده، ناراحت است و در زندان به فکر فرو می رود و به یاد روزهای خوش با زلیخا می افتد.

روز بعد، زلیخا پیش خانم بزرگ می رود و به او میگوید که نمی‌تواند این پیشنهاد را قبول کند و از خانم بزرگ میخواهد که اجازه بدهد به استانبول برگردد و به زندگی خودش برسد.

خانم بزرگ به او میگوید که از این به بعد باید طبق خواسته او زندگی کند، و باید با دمیر ازدواج کرده و دمیر تصور کند که بچه ییلماز، متعلق به خود اوست.

او میگوید که اگر زلیخا قصد رفتن داشته باشد، دمیر نیز به ییلماز کمک نمی‌کند و او اعدام خواهد شد. اشک در چشمان زلیخا حلقه می زند و می‌فهمد که باید بخاطر زنده ماندن ییلماز، قربانی شود.

ثانیه و غفور متوجه می شوند که موضوع جدی است و دمیر قرار است با زلیخا ازدواج کند. ثانیه از شدت حسادت و خشم، ماتم زده می شود. وقتی شرمین ماجرا را می فهمد، شوکه شده اما بخاطر طرز رفتارهای خانم بزرگ، نمی‌تواند چیزی بگوید.

روز عروسی فرا می رسد و زلیخا بدون اینکه واکنشی نسبت به اتفاقات داشته باشد، مانند مرده متحرک در لباس عروس ایستاده است. دمیر پیش او آمده و میگوید که امیدوار است زلیخا نیز به زودی به او علاقه مند شود.

کمی بعد، همه در حیاط منتظر هستند تا زلیخا برای مراسم عقد بیرون بیاید. زلیخا از ویلا بیرون آمده و لب رودخانه رفته است و قصد دارد خودش را از روی پل پایین پرت کند تا به زندگی خودش و بچه اش پایان بدهد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان قسمت 12 سریال روزگارانی در چکوروا   لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 13  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *