خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 40

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 40 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 40

شب، زلیخا پیش گولتن آمده و او نیز از گولتن کمک میخواهد.

او نامه ای به گولتن میدهد و از او میخواهد که آن را به ییلماز بدهد.

داخل نامه، روز و ساعت و مکان قراری تعیین شده تا زلیخا بتواند ییلماز را ببیند.

گولتن با ناراحتی به خانه برگشته و در اتاق گریه میکند. ثانیه وارد اتاق می شود و گولتن سریع کاغذ را پنهان میکند، اما ثانیه متوجه کاغذ شده و به زور آن را از گولتن میگیرد و سپس با دادو بیداد او، غفور نیز به اتاق می آید و وقتی می فهمد که گولتن بین ییلماز و زلیخا خبر رسانی میکند، با او دعوای شدیدی میکند و سریع کاغذ را پیش دمیر برده و به او نشان میدهد.

گولتن به شدت گریه میکند و از اینکه برای زلیخا دردسر درست کرده است ناراحت است. دمیر با دیدن کاغذ یادداشت عصبی می شود اما چیزی به روی زلیخا نمی آورد.

روز بعد، دمیر گولتن را که در آشپزخانه است به خانه غفور صدا می زند. گولتن به خانه رفته و با دیدن دمیر و یک مرد که با اسلحه بالای سر غفور و ثانیه نشسته، شوکه می شود. دمیر ابتدا گولتن را بخاطر خیانت به او دعوا میکند. سپس میگوید که برای بخشیدن او، او باید آن برگه را برای ییلماز ببرد.وگرنه غفور و ثانیه را خواهد کشت.

گولتن سریع برگه را گرفته و به کارخانه ییلماز می رود و آن را تحویل می‌دهد. وقتی که گولتن به خانه برمی‌گردد، دمیر غفور و ثانیه رها کرده و سپس به آنها پول زیادی می دهد. گولتن سپس پیش زلیخا می رود و خبر میدهد که کاغذ را به دست ییلماز رسانده است. زلیخا به شدت خوشحال می شود.
شب در خانه، جنگاور به همراه زنش نهال دعوت هستند. آنها همگی سر میز شام نشسته و مشغول صحبت و خوش و بش هستند و زلیخا نیز با مهربانی با دمیر رفتار میکند.

صبح روز موعود، وقتی که دمیر از خانه بیرون می رود، زلیخا با هیجان شروع به حاضر شدن میکند. چند دقیقه بعد، دمیر به خانه برگشته و وارد اتاق می شود.

زلیخا با دیدن دمیر شوکه می شود. او به روی زلیخا می آورد که از هدف او با خبر است . سپس با عصبانیت در اتاق را به روی زلیخا قفل کرده و از خانه بیرون می رود. زلیخا با دادو فریاد کمک میخواهد تا در را باز کنند، زیرا مطمئن است که دمیر ییلماز را خواهد کشت. او از اینکه برای ییلماز دردسر درست کرده است به شدت ناراحت است و گریه میکند.

ییلماز در خانه حاضر شده تا سر قرار با زلیخا برود. فکلی به او مشکوک شده است اما ییلماز حقیقت را به فکلی نمیگوید و به بهانه کارخانه‌، بیرون می آید.
هونکار که سر زمین بوده است، به خانه آمده و صدای داد و فریاد زلیخا را می شنود. زلیخا از پشت در به او میگوید که دمیر رفته است تا ییلماز را بکشد. هونکار مضطرب شده و فوری از خانه بیرون می رود.

ییلماز به مکانی خارج از شهر و مخروبه می رود و منتظر زلیخا است.سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 40

دمیر از پشت دیوار با اسلحه بیرون می آید. ییلماز نیز اسلحه اش را به سمت دمیر میگیرد.

آنها با یکدیگر بحث میکنند. ییلماز، اسلحه دمیر را از دست تو می اندازد.

او از کشتن دمیر متصرف شده و میخواهد برود، اما دمیر اسلحه دیگری از کمرش در می آورد تا به ییلماز شلیک کند. ییلماز متوجه شده و همان لحظه، هونکار به آنجا می آید و به سمت دمیر می رود. ییلماز به سمت دمیر شلیک کرده اما گلوله به هونکار می خورد. دمیر که شوکه شده، با خشم به سمت ییلماز شلیک کرده و به قلب او تیر می زند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 40 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 41  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *