خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 149

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 149 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 149

بهار سعی می کند بغضی که دارد را فرو بخورد و اسم سارپ را صدا بزند، اما مونیر جلوی او را می گیرد و بعد می گوید که اگر می خواهد بچه هایش را سالم ببیند، پنج دقیقه همینجا صبر کند و حتی پشتتش را هم نگاه نکند و گوشی اش را هم به مونیر بدهد و بعد از پنج دقیقه سوار ماشین سیاهی که خواهد امد بشود. بهار با ترس و لرز هرچه که او می گوید را انجام می دهد.

از طرفی، سارپ پیرل را به خاطر اینکه در لابی هتل آنها را معطل کرده و اینکه چقدر این کارش خطرناک است او را سرزنش می کند اما پیرل که نمی تواند لبخند و خوشحالی اش را پنهان کند سرسری از او معذرت خواهی می کند.

عارف در قهوه خانه است که انور به او زنگ می زند و با نگرانی می گوید که بچه ها را در مدرسه و وسط زنگ دزدیده اند و الان در اداره ی پلیس است و بهار هم گوشی اش خاموش است. همان موقع هم ماشینی که بچه ها را با خود برده بود، آنها را سرکوچه پیاده می کند و عارف به انور می گوید که خیالش راحت باشد چون بچه ها همین الان پیش او هستند.

بچه ها با ذوق زیادی و با اسباب بازی های که در دستشان است از عارف می پرسند: «بابامون کجاست داداش عارف؟ بابامون پیش توئه؟ »

پعارف که تعجب کرده فقط آنها را داخل قهوه خانه می برد و بعد به پیامی می گوید که چند نفر را جمع کند تا حواسشان به همه چیز باشد راننده ی ماشین بهار هم گوشی اش را به او پس میدهد و بعد او را در همان کوچه ی خودشان پیاده می کند.

بهار با گریه و جیغ و داد دنبال ماشین می افتد و التماس می کند که بچه هایش را به او پس بدهد. او از سر ناامیدی عارف را با گریه صدا می زند و وقتی به او می رسد روی زمین می افتد و می گوید: «دارم میمیرم عارف… بچه هام نیستن… »

عارف از او می خواهد که آرام باشد و بعد بچه ها را نشان او می دهد.

بهار با نگرانی به سمت آنها می رود و محکم در آغوششان می گیرد و مدام حالشان را می پرسد.

بچه ها کمی از حال او ترسیده اند و می پرسند که چرا گریه می کند. بهار فورا آنها را داخل خانه می برد و از نیسان می پرسد که چطوری آنها را از مدرسه خارج کردند؟

نیسان می گوید که یک نفر از طرف پدرشان آمده بوده تا آنها را به دیدن سارپ ببرد. بهار عصبانی شده و در حالی که خیلی هم ترسیده سر نیسان فریاد میزند: «تو چطور تونستی این کارو بکنی؟ مگه من هرروز بهت نمگیم با غریبه ها حرف نزن؟ تو دست داداشتم گرفتی و با خودت بردی؟ نیسان اگه بلایی سر شما میومد من چیکار میکردم؟ جواب بده! »

بچه ها می ترسند و نیسان گریه می کند. عارف و جیدا از بهار می خواهند که آرام باشد و بعد جیدا بچه ها را به اتاق می برد تا آرامشان کند.

بهار با عارف درد دل می کند و می گوید: «من کی تبدیل به همچین ادمی شدم عارف… دیگه خودمو نمیشناسم… »

عارف می گوید: «بعد از اون همه بلایی که سر تو اومد طبیعیه… » بهار می گوید: «زندگی خیلی بد منو زمین زد اما من باید از جام بلند شم.. »

همان موقع جیدا هم پیش انها می نشیند و از بهار می پرسد که دیدارش با سارپ چگونه پیش رفت.

عارف که این را نمیدانسته زیرچشمی به بهار خیره می شود و بهار می گوید کسی که بچه هایش را دزدیده بوده او را صدا زده بوده و خانواده ی سارپ را نشانش داده است… بهار گریه می کند و جیدا می گوید: «میدونم خیلی برات سخت بوده دیدن سارپ و زنش… »

قیافه بهار جدی می شود و می گوید :«تو فکر میکنی اون لحظه من اصلا به اون فکر کردم؟ این همه سال فکر میکردم غم سارپ بزرگترین غم زندگیمه ولی خدا هیچکسو با بچه هاش امتحان نکنه… خیلی ترسیدم.. »

و باز گریه می کند. کمی بعد هم ییلز به آنها می پیوندد و جیدا برای او قضیه را تعریف می کند و بهار بلند می شود و پیش بچه ها می رود و از آنها معذرت خواهی می کند و به آرامی می گوید که سارپ خیلی کار دارد و فعلا نمی تواند به دیدن آنها بیاید. نیسان می پرسد: «چون رفته پیش بچه های دیگه ش؟ »

بهار از اینکه او قضیه را میدانسته تعجب می کند ولی به ناچار برای بچه ها تعریف می کند که سارپ دو پسر دارد و با اینکه برایش سخت است اما با لبخند از آنها می گوید. دوروک کنجکاو می شود و مدام در مورد آنها می پرسد. نیسان با ناراحتی می گوید: «مامان تو چی؟ حالا که بابا زن دیگه ای داره؟ »

بهار می گوید: «منم شماهارو دارم.. » بعد هم یکی از قانون های خانه را یادآور می شود و می گوید که به اندازه کافی ناراحت بوده اند و حالا باید چیزی برای خوشحال شدن پیدا کنند. دوروک می خندد و می گوید: «دماغ تو که قرمز شده.. » هرسه انها می خندند و صدای خنده شان به گوش بقیه هم می رسد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 149 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 150 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *