خلاصه داستان سریال ترکی زن قسمت 150

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت 150 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

خلاصه سریال ترکی زن قسمت 92

سریال زن قسمت 150

پیریل به مونیر زنگ میزند تا از بفهمد بهار از سرشان کم شده یا نه؟

مونیر میگوید که نقشه شان دقیقا همانطور که می خواسته اند پیش رفته و بهار خیلی ترسیده که این به نفعشان است.

پیرل با خوشحالی لبخند می زند. از طرفی سوات هم از شیرین به خاطر این نقشه ی زیرکانه اش تشکر می کند و بعد وقتی شیرین به او می گوید که باید امروز زودتر به خانه برود و سوات دلیلش را می پرسد. شیرین می گوید: «به مامان و بابام قول دادم دیگه نبینمت.. »

سوات می پرسد: «اونا هنوز فکر میکنن ما تو رابطه ایم؟ » شیرین می گوید: «آره. چرا پرسیدی؟ »

سوات می گوید: «من واسه تو خیلی پیرم. حتی از بابات هم سنم بیشتره… » شیرین کمی به او خیره می ماند و بعد می گوید: «مودب ترین روش گفتن این که منو لایق خودت نمیدونی… » بعد هم بلند می شود و می رود. سوات سعی می کند سوتفاهم پیش امده را حل کند اما شیرین به حرفش توجه نمی کند.

شب که همه تصمیم می گیرند بهار را کمی تنها بگذارند و به خانه هایشان برگردند، بهار کفش های سارپ را که خیلی دوست داشت و نگه داشته بود را به خدیجه می دهد و می گوید که آن را سر راهش در سطل زباله بیندازد. عارف لبخند محوی می زند.

بهار وارد خانه می شود و چشمش به قاب عکس سارپ می افتد و با حرص آن را برمیدارد اما به خاطر بچه ها دوباره سرجایش برمی گرداند. خدیجه هم کفش سارپ را به کارتن خواب جوانی می دهد.

صبح بهار بچه ها را با خنده و شادی بیدار می کند و صبحانه ی زیبایی برایشان درست می کند که باعث شادی بچه ها می شود. بعد هم وقتی می خواهد بچه ها را به مدرسه ببرد، عارف اصرار می کند که فعلا امن نیست که تنها بروند و ماشین را به پیامی سپرده تا مدتی بچه ها را به مدرسه برساند و برگرداند.

بهار از او تشکر می کند و بعد به مدرسه می رود و مدیر و معلم از او به خاطر اتفاقی که افتاده معذرت خواهی می کنند. بهار فقط می گوید که تا مدتی بچه ها اصلا زنگ تفریح به حیاط نروند.

سارپ به مونیر زنگ می زند و سراغ خانه ی امنی که سپرده بود تا برای بهار و بچه هایش بگیرد را می گیرد. همان موقع پیرل این را می شنود و از او می پرسد که درمورد چه حرف میزند؟ سارپ کمی عصبانی می گوید: «برای بهار و بچه ها خونه میخوام بگیرم. مشکلی داری؟ »

پیرل می گوید: «چه مشکلی داشته باشم. تو چرا جوری رفتار میکنی انگار من با اونا دشمنم؟ »

سارپ از او معذرت خواهی می کند و پیرل دستان او را در دست می گیرد و صورتش را به او نزدیک می کند ا ببوسد. سارپ از او رو برمی گرداند و دستش را هم عقب می کشد و معذرت خواهی کرده و می رود. پیرل از این رفتار او ناراحت می شود.

انور به خدیجه می گوید بهتر است ماشین ظرفشویی جدیدی برای خودشان با پول تسویه حساب حقوق او بگیرند. خدیجه با دستپاچگی می گوید که در این همه خرج نیازی ندارند و بعد وقتی انور می گوید بهتر است چرخ خیاطی اش را برگرداند و برای این کار کامیون اجاره کنند، خدیجه بیشتر نگران می شود.

شیرین به حمام می رود و خدیجه به اتاق او می رود تا کمی اتاق را مرتب کند. سوات به شیرین زنگ می زند اما شیرین اسم او را سلین سیو کرده و این توجه او را جلب نمی کند. کمی بعد سوات برایش پیام می فرستد و خدیجه آن پیام را می خواند که نوشته: بهار بعد از فهمیدن متاهل بودن سارپ به مادرت چی گفته؟

خدیجه وقتی این را می بیند می فهمد که شیرین همچنان با سوات در ارتباط است و غصه اش می گیرد. وقتی شیرین وارد اتاق می شود، خدیجه او را به خاطر این کار سرزنش می کند و از اینکه او همه چیز را هم به سوات می گوید ناراحت میشود.

انور از صدای دعوای انها وارد اتاق می شود و خدیجه بدون مکث می گوید که شیرین همچنان با سوات در رابطه است! شیرین با خشم به مادرش چشم می دوزد و بعد سعی می کند کارش را توجیه کند اما انور خیلی عصبانی می شود و شیرین هم برای تلافی قضیه این که خدیجه بسته ی پول را از سارپ قبول کرده را می گوید.

انور ناباورانه به خدیجه خیره می شد و فریاد می زند و از خانه بیرون می رود. خدیجه دنبالش می رود و می خواهد همه چیز را توضیح بدهد اما انور خیلی ناراحت است و به او توجهی نمی کند.

بهار برای کار، به مزون لباس عروس کامیل می رود. همه چیز خوب پیش می رود و او با خوشحالی این خبر را به جیدا و ییلز هم می دهد و بعد هم از تصمیمی که برای زندگی اش گرفته می گوید: «من نمیذارم سارپ به بچه هام صدمه ای بزنه و برای یه آدمی که یه خانواده ی دیگه داره نمیتونم زندگی خودمو بچه هامو به خطر بندازم… ولی خوب شد که از این بلاتکلیفی خلاص شدم. حس میکنم یه باری از رو شونه هام برداشته شده. »

جیدا از حرف های او خوشحال می شود اما ییلز می گوید بهتر است با خود سارپ هم صحبت کند. اما بهار می گوید که دیگر لازم نیست.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زن  قسمت 150 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت 151 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *