خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۱۰۰ + زیرنویس و دوبله

علیهان با دیدن اندر شوکه می شود. اندر به او میگوید که دیشب چه اتفاقی افتاده. علیهان حرف او را باور نمی‌کند و میگوید که امکان ندارد بین آنها چیزی شده باشد. او با اندر بحث کرده و با عصبانیت از اتاق بیرون می آید.
ییلدیز در خانه با پریشانی به فکر راه چاره ای برای این است که از دست فایل صوتی صدایش در گوشی اندر خلاص شود. او فکری به سرش زده و با زینب تماس میگیرد و به بهانه خرید ماشین به عنوان کادو برای زهرا و کمال، شماره داوود را از او میخواهد.
در خانه علیهان چمدانش را می‌بندد تا به هتل برود. او دیگر نمیخواهد در یک خانه با اندر زندگی کند. او اندر را زن خطرناکی میداند. اندر او را حرص میدهد و میگوید که حتما علیهان در حال عاشق شدن اوست و دیگر باید زینب را فراموش کند. علیهان از دست او خیلی عصبانی می شود و اندر خنده های شیطانی میکند.
ییلدیز به نمایشگاه داوود می رود، و به دروغ به او میگوید که اندر در گوشی اش عکسهایی از گذشته خودش و زینب دارد و با عکسها آنها را تهدید کرده است. او سعی میکند داوود را غیرتی کند و از او میخواهد که هر طور شده گوشی او را به دست بیاورد. داوود از دست اندر عصبانی می شود و میگوید که این قضیه را حل خواهد کرد.
در شرکت، علیهان ماجرای بین خودش و اندر را برای هاکان تعریف میکند. او شوکه است و مطمئن است که اتفاقی بینشان نیفتاده، اما یا این حال چیزی از شب یه یاد ندارد. او بخاطر این مسأله برای زینب ناراحت است و میگوید که روی دیدن زینب را ندارد. هاکان به او میگوید که موقتا او در کارها همراه زینب خواهد بود تا تکلیف طلاق آنها معلوم شود.
اریم و دوست دخترش به رستوران می روند. آیدا دوست دختر او، به دستشویی میرود. زنی در دستشویی انگشتر خودش را در می آورد و روی روشویی گذاشته و یادش می رود که آن را بردارد. آیدا انگشتر را برداشته و در جیب خود میگذارد و می رود. کمی بعد، آن زن متوجه نبود انگشترش شده و یادش می آید که در دستشویی جا گذاشته بود. او به آیدا که بعد از او از دستشویی خارج شده مشکوک می شود. آیدا عصبانی شده و دادو بیداد میکند و این تهمت را قبول نمیکند. نگهبان رستوران آمده و آیدا را می‌گردد و انگشتر را در جیب او پیدا میکند. اریم شوکه و ناراحت می شود. آن زن شکایت کرده و همگی به اداره پلیس می روند. صدقی با هالیت تماس گرفته و به او نیز خبر میدهد.
داوود دو نفر را اجیر کرده و وقتی که اندر به خرید می رود، او را تعقیب میکنند و کیفش را می زنند. آنها گوشی را تحویل داوود میدهد و او نیز با ییلدیز تماس میگیرد و این خبر را میدهد. ییلدیز خوشحال شده و برای فردا قرار میگذارد تا گوشی را تحویل بگیرد. اندر که از گم شدن گوشی اش عصبانی است، به جانر خبر داده و از او میخواهد هر طور که شده گوشی را برای او پیدا کند، زیرا فایلهای مهمی داخل آن است.
هالیت به کلانتری رفته و رضایت شاکی را جلب میکند و اریم را به خانه می برد.او که به شدت از دست اریم عصبانی است، دعوای خیلی سختی با او میکند و به او میگوید که او را به لندن می فرستد. اریم خیلی ناراحت شده و سعی دارد هالیت را آرام کند اما هالیت از حرفش منصرف نمی شود. همه در خانه نگران هستند و علت دعوای آنها را نمی‌دانند. هالیت از اتاق بیرون آمده و اریم را به اتاقش می فرستد و اجازه بیرون آمدن نمی‌دهد. او ماجرا را برای بقیه نیز تعریف میکند.
اریم با اندر تماس میگیرد و میگوید که هالیت قرار است او را به لندن بفرستد و او نمیخواهد برود. اندر از این تصمیم هالیت عصبانی می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *