خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۴۶ + زیرنویس و دوبله

ظهر، علیهان وقتی نزدیک محل قرار می رسد، لیلا با گریه با او تماس میگیرد و از او کمک میخواهد . زیرا وقتی با آتش، پسری که تازه آشنا شده به خانه او می رود، آتش درها را قفل کرده و اجازه رفتن به لیلا را نمی‌دهد و خودش به خاطر مصرف مواد، حالت طبیعی ندارد. علیهان مجبور می شود بخاطر لیلا سر قرار نرود. هنگامی که لیلا را نجات داده و سوار میکند، متوجه می شود که شارژ گوشی اش تمام شده و نمی‌تواند با زینب تماس بگیرد.
زینب در حالی که اشک می‌ریزد و عصبی است به خانه برمیگردد. علیهان به خانه رسیده و با او تماس میگیرد اما زینب جوابش را نمی‌دهد. لیلا از علیهان قول میگیرد که به مادرش چیزی نگوید و پیگیر شکایت از آتش نشود.
شوهر سابق ییلدیز برای اندر تعریف میکند که آنها عاشق یکدیگر بوده اند و مادر ییلدیز مخالف ازدواج آنها بوده و آن دو پنهانی به محضر می روند و عقد میکنند. وقتی مادرش خبر را از همسایه‌ها می شنود، خودش را به محضر می رساند و به ییلدیز میگوید که خودش را بدبخت کرده است. او به ییلدیز خبر میدهد که همین امروز از طرف آژانس سینمایی با او برای بازیگری تماس گرفته بودند و او حالا دیگر نمی‌تواند دنبال خواسته اش برود . ییلدیز که دنبال پول و شهرت بوده، دو دل می شود و به خواسته مادرش، فردای همان روز از کمال، شوهرش جدا می شود. هرچند او در بازیگری نیز موفق نمی شود.
اندر نقشه ای در سر دارد و از اریم میخواهد که به هالیت بگوید یک ماشین و راننده در اختیارش بگذارد. او قصد دارد کمال را به عنوان راننده خودش وارد خانه هالیت کند تا ییلدیز با دیدن او، هوایی شده و هوس عشقش را بکند و از طریق خیانت، زندگی او را خراب کند.
فردای آن روز، زینب به شرکت می رود و وقتی جم حال او را ناخوش میبیند، از او میخواهد برای هواخوری بیرون بروند. او به زینب ابراز علاقه میکند و میخواهد با او بیشتر آشنا شود. زینب که سردرگم است، جوابش را نیمدهد و جم به او فرصت میدهد تا فکرهایش را بکند و منتظر جواب اوست‌.
ییلدیز دوباره با دفنه بیرون می رود. وقتی هالیت متوجه این موضوع می شود، با دفنه تماس گرفته و به او هشدار میدهد که قرار بود دیگر ییلدیز را نبیند. اما دفنه میگوید که به اصرار خود ییلدیز مجبور شده است قرار بگذارد.
وقتی علیهان به شرکت می آید، متوجه می شود که زینب و جم بیرون هستند. او بعد از برگشت زینب، او را صدا می زند و بابت دیروز از او معذرت خواهی کرده و قصد توضیح دارد. زینب حرفهایش را در مورد مشکل خانوادگی باور ندارد و فکر میکند علیهان بخاطر ترس دوباره او را قال گذاشته و پا پس کشیده است. او به علیهان میگوید «اگر من را دوست داری از سر راهم کنار برو».

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *