خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۲۲۳ + زیرنویس فارسی و دوبله

در این مطلب خلاصه داستان قسمت ۲۲۳ سریال سیب ممنوعه را برای شما آماده کرده ایم ؛ سریال پرطرفدار Yasak Elma یکی از سریال های پرطرفدار در بین مردم ایران میباشد ؛ سیب ممنوعه سریالی عاشقانه است که بازیگرانی همچون اونور تونا ، تالات بولوت ، شوال سام ، ادا اجه ، سودا ارگنچی در این سریال زیبا ایفا نقش میکنند .

خلاصه سریال سیب ممنوعه قسمت 187

خلاصه سریال سیب ممنوعه قسمت ۲۲۳

 

 

هالیت به متین می‌گوید که فعلا نمیخواهد هیچکس از پولدار بودن او مطلع شود، زیرا میخواهد از این طریق به دشمنش یعنی شاهیکا ضربه بزند و حالا بهترین فرصت است.

متین به او میگوید که بچه ها بعد از فهمیدن این قضیه ناراحت خواهند شد، اما هالیت میگوید که این به نفع آنهاست و برای بچه ها نیز فکری خواهد کرد.

در اتاق آقا بولنت، پسری که سر میز او نشسته است، وقتی ییلدیز را میبیند از او میخواهد که برایش قهوه بیاورد.

ییلدیز از گستاخی او حرصش گرفته‌ و وقتی می فهمد که او دوست آقا بولنت است و سمتی در شرکت ندارد، از او میخواهد که عذرخواهی کند، اما آن پسر به او اهمیتی نمی‌دهد.

ییلدیز با حرص بیرون می رود.

در اتاق ییلدیز، امیر به او توضیح میدهد که عاشق یکی از کارکنان جدید شرکت شده و به دروغ به او گفته است که خودش رییس این بخش است.

ییلدیز کلافه می شود و از او میخواهد که ماجرا را درست کند،زیرا با دروغ چیزی پیش نمی رود.

هالیت به شرکت می رود و در حالی که خودش را نادم و سر به زیر نشان میدهد، پیش شاهیکا رفته و به او میگوید که پیشنهادش برای کار را قبول میکند.

شاهیکا در عین اینکه شوکه می شود، از اینکه قصد دارد هالیت را اذیت کند و او را سر افکنده کرده است، خوشحال می شود.

او به هالیت میگوید که از فردا به عنوان دستیار او مشغول به کار شود و میتواند در اتاق سابق لیلی مستقر شود.

ییلدیز دوباره در راهرو شرکت، آن پسر را میبیند و با او رو به رو می شود، و دوباره با او بحث میکند.

آن پسر، ییلدیز را برای شام دعوت میکند .

ییلدیز بیشتر عصبی شده و به اتاق آقا بولنت می رود و در مورد پسر ، که متوجه می شود نام او کریم است ، به او شکایت میکند.

بولنت میگوید که او دوستش است و کمی شیطنت دارد و خودش با او صحبت خواهد کرد .

سپس با کریم تماس میگیرد و او را سرزنش میکند.

کریم به بولنت می‌گوید که شماره ییلدیز را بدهد تا از او معذرت خواهی کند، اما ییلدیز قبول نمیکند.

کمی بعد اندر با ییلدیز تماس گرفته و او را برای شام به خانه شان دعوت میکند.

ییلدیز ابتدا بخاطر بودن شاهیکا نمیخواهد قبول کند اما اندر او را قانع میکند که دیدن صمیمیت آنها برای شاهیکا به نفعشان است.

در خانه،زهرا که اصلا طاقت وضعیت زندگی جدید را ندارد، عصبی است.

آسمان خانم برای خرید بیرون رفته و هالیت جان را یه زهرا می سپارد.

زهرا بعد از رفتن آسمان خانم داغ شیشه مشروب رفته و شروع به نوشیدن می کند.

مدتی بعد وقتی آسمان خانم به خانه می آید و میبیند که زهرا خوابیدن و بچه گریه می‌کند ، کلافه شده و وقتی می فهمد که زهرا مشروب خورده بود، با او دعوا میکند‌.

زهرا از آسمان خانم میخواهد که موضوع را به ییلدیز نگوید.

لیلا این مکالمه را می شنود.

ییلدیز به خانه کایا رفته و شاهیکا سر میز شام به عمد به همه اعلام میکند که هالیت دستیار او شده است.

همه شوکه می شوند و اریم ناراحت شده و از سر میز بلند می شود.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال ترکی سیب ممنوعه لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال سیب ممنوعه قسمت ۲۲۴ مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

مطالب مرتبط

19 دیدگاه‌

  1. دلارا گفت:

    سلام خلاصه های عالی ممنون ازشما

  2. شیما گفت:

    سیب ممنوعه عالی

  3. عرشیا گفت:

    عالییییییبییببیبییی

  4. manij گفت:

    با تشکر فراوان از زحمات شما. حداقل خلاصه های شما رو میخونم دلم وا میشه. دیگه ادم این سریالها رو هم نبینه و نخونه چه دلخوشی تو زندگی براش میمونه؟ با این زندگیهای سخت.

  5. گلب گفت:

    عالی هیچیو جا نمیندازید لطفا هر روز بنوبسید

  6. مبینا گفت:

    میشه لطفا سریعتر خلاصه ها رو بزارید چون من بی صبرانه منتظرم و ممنونم از شما

  7. مبینا گفت:

    من الان سه روزه که منتظر قسمت ۲۲۳ هستم میشه امروز بزاریدش

  8. مبینا گفت:

    میشه لطفا هر روز خلاصه بزارید چون من خیلی خلاصه هاتون رو دوست دارم

  9. sani گفت:

    واقعا عالی داستان رو به تصویر میکشین

  10. مبینا گفت:

    خیلی ممنون از اینکه انقدر قشنگ میزارید خلاصه ها رو ممنون از شما

  11. الهه گفت:

    سلام. ممنون بابت خلاصه ها. چرا پس تا آخر قسمت رو نمی نویسید؟ انگار تا یکی از پیام بازرگانی هاست و بقیه اش تا آخر همون قسمت نوشته نشده. من خودم نصفه دیدم میخوام آخر قسمت رو بدونم چی شد. ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *