خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت ۲۶ + زیرنویس فارسی و دوبله

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی زن (کادین) قسمت ۲۶ را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زن قسمت ۲۶

 

خدیجه از سرو صدای انور و شیرین سر میرسد و شیرین بر سر پدرش فریاد میزند که تلفنش را پس بدهد.

انور رو به خدیجه میگوید گوشی سلرم معلوم نیست دست این دختر چیکار میکنه.

خدیجه با تعجب به دخترش خیره میشودو شیرین به اتاقش میرود.

انور به زنش میگوید این دختر باید درمورد کارش توضیح بده و با این رفتاری که داره باید اونو به دکتر مغز و اعصاب نشون بدیم(اعصاب روان)!

بهار فردا صبح با ناراحتی به نیسان میگوید کارفرمام تماس گرفت و گفت که نمیتونه به من مرخصی بده،منم نمیتونم توی مراسم شرکت کنم.

و دوباره خاطره ای از سارپ را برای بچه ها تعریف میکند که وقتی سارپ در پرورشگاه بوده گاهی کفش و لباسی که مردم به پرورشگاه میدادند اندازه اش نمیشد ولی سارپ با دیدن شادی بچه های دیگر ناراحتی اش را فراموش میکرد.
و به بهار گفته بود وقتی بچه ها ناراحت میشن انگار همه دنیا ناراحت میشه.

دوروک و نیسان به مادرشان قول میدهند که هرگز ناراحت و غمگین نشوند.

درخانه موسی خان او از ژاله میخواهد بخاطر مراسم فردا شیرینی بپزد تا بوراک انهارا بفروشد و به بچه های بی سرپرست کمک کند.

اما ژاله مخالفت میکند و میگوید بجای من خودت انجام بده و دوباره حرفشان میشود.

دو خانه انور شیرین در اتاقش به یاد روزی می افتد که در کافه ای که سارپ در ان کار میکرد رفته بود و به او گفته بود من به کوه نوردی علاقه دارم ولی برای کوه نوردی نمیدونم از کی راهنمایی بخوام.

و شماره سارپ را از او گرفته بود تا اگر لازم شد کمکش کند.

شیرین برای خوردن صبحانه به اشپزخانه میرود و انور از او توضیح میخواهد.

شیرین میگوید که سارپ را تعقیب کرده بود و در دعوایی که بین سارپ و مردم درگرفته بود گوشی سارپ به زمین افتاده و او ان را برداشته ولی وقتی بعدا خواسته ان را پس بدهد سارپ مرده بود.

انور با ناباوری میپرسد که چرا در این مورد به کسی چیزی نگفته بوده؟

خدیجه از ان طرف میگوید وقتی باهم به فروشگاه رفته بودیم شیرین همه چیز رو برام تعریف کرد.

انور که مجاب نشده میگوید من منظورم شب مردن سارپه.

اون درحالی که شاهد مرگ سارپ بوده به خونه اومده و وانمود کرده اتفاقی نیفتاده.

او لا عصبانیت از دخترش میپرسد چرا کاری نکردی ؟

شیرین با صدای لرزان میگوید من اون شب دیر اومدم و شماهم نگران شده بودین.

انور با ناامیدی له دخترش خیره میشود.

خدیجه به ارامی کنار دخترش مینشیند و میگوید هر اتفاقی هم افتاد درمورد علاقه ات به سارپ به مدرت چیزی نگو.

بهار دست بچه هارا میگیرد تا برای خرید لوازم شیرینی پزی به بازار بروند.

ولی بین راه عارف را میبیند که مشغول رنگ کردن میز های مغازه اش است.

بچه ها به مادرشان میگویند که دوست دارند با عارف رنگ کاری کنند.

بهار به تنهایی به بازار میرود و در این بین نیسان از عارف میخواهد که برای مراسم فردا به مدرسه انها بیاید و از او خواهش میکند که چیزی در این مورد به بهار نگوید.

عارف لبخندی میزند و قول میدهد که همراهیشان کند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال زن لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زن (کادین) قسمت ۲۷ مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *