خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت 306
در این مطلب خلاصه داستان قسمت 306 سریال سیب ممنوعه را برای شما آماده کرده ایم ؛ سریال پرطرفدار Yasak Elma یکی از سریال های پرطرفدار در بین مردم ایران میباشد ؛ سیب ممنوعه سریالی عاشقانه است که بازیگرانی همچون اونور تونا ، تالات بولوت ، شوال سام ، ادا اجه ، سودا ارگنچی در این سریال زیبا ایفا نقش میکنند .
حسنعلی و سدایی مطمئن هستند که شاهیکا خودش محمود را کشته و گردن زهرا انداخته است. حسنعلی از اینکه نمیتواند این را ثابت کند عصبی است. اندر نیز بعد از شنیدن این خبر، مطمئن می شود که کار شاهیکا بوده است و در این باره با جانر در خانه صحبت میکند. او یادآوری میکند که شاهیکا سابقه کشتن دیگران را دارد.
زهرا مدام فکر میکند که او محمود را نکشته است و شاهیکا سیخ را دست او داده است. شاهیکا سعی دارد او را توجیه کند که قاتل محمود است. او سپس از حیاتی می خواهد که داروی جدیدی برای زهرا تهیه کند.
شاهیکا برای اینکه جلوی لو رفتن، بابت اینکه او و اندر جانسو را آورده اند را بگیرد،پیشدستی کرده و پیش حسنعلی می رود و میگوید که جانسو دروغگو است و او اصلا دختر زن سابق حسنعلی نبوده بلکه خواهرزاده او بوده است. او میگوید که خودش در مورد جانسو تحقیق کرده و متوجه این قضیه شده است و تمام مدت او حسنعلی را نیز فریب داده بود و دختر خوبی نیست حسنعلی به شدت عصبی میشود.
حسنعلی در خانه جانسو را صدا زده و با او به خاطر کارش دعوا میکند. جانسو میگوید که او گناهی ندارد و عاشق چاتای شده است و دست خودش نیست. حسنعلی عصبانی شده و میگوید که او باید از آن خانه برود. جانسو برای خراب کردن اندر و شاهیکا با حرص میگوید که اندر و شاهیکا او را اجیر کرده بودند. حسنعلی به خاطر حرفهای شاهیکا، تصور میکند که او دروغ میگوید، و میگوید که خبر دارد او خواهرزاده زنش بوده است. جانسو با تصور اینکه حسنعلی همه چیز را میداند، خودش را خلع سلاح میبیند و به ناچار از خانه بیرون می رود.
جانسو به مغازه پیش امیر می رود اما امیر او را طرد میکند. او سپس دم خانه اندر می رود، اما اندر و جانر نیز او را بیرون میکنند. جانسو عصبانی شده و میگوید که از همه انتقام میگیرد.
حسنعلی به هتل پیش ییلدیز می رود و او را راضی میکند که به خانه او بیاید و آنجا باشد.
فریده با آسمان تماس میگیرد و میخواهد هالیت جان را ببیند. او به هتل می آید و در لابی، به همراه گولر هالیت جان را می بینند. گولر میداند که فریده به هالیت جان وابسته شده و او را دوست دارد، اما فریده انکار میکند.
برادر حسنعلی از آدانا با او تماس میگیرد و میگوید که به خاطر دعوا و دشمنی با عده ای، مجبور است پسرش عمر را پیش حسنعلی بفرستد.
شاهیکا تصمیم میگیرد که برای عزیز شدن پیش حسنعلی، کاری کند که ییلدیز و چاتای با هم آشتی کنند.
شب در خانه، شاهیکا هالیت جان را بغل کرده و به اتاق خواب حسنعلی می برد و سعی دارد به بهانه بچه به حسنعلی نزدیک بشود. حسنعلی کلافه شده و از او میخواهد بچه را ببرد. آسمان وقتی می فهمد که شاهیکا بچه را به اتاق برده، از بیلدیز میخواهد که او را پس بگیرد. بیلدیز دم اتاق حسنعلی می رود و هالیت جان را میخواهد. حسنعلی به ناچار میگوید که آنها مشغول بازی با هالیت جان هستند و بعد خودش بچه را می آورد. بیلدیز قبول نمیکند و هالیت جان را می برد. حسنعلی از شاهیکا نیز میخواهد به اتاقش برود، اما شاهیکا قبول نمیکند و در تخت حسنعلی دراز میکشد. حسنعلی معذب شده و به گوشه تخت می رود.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه قسمت 306 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال سیب ممنوعه قسمت 307 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم