خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۴۱ + زیرنویس و دوبله

ییلدیز و زینب برای خرید وسایل خانه جدید برای ییلدیز بیرون می روند. هنگامی که ییلدیز پیش هالیت برمی‌گردد، به بهانه ای از او پول نقد میخواهد، اما هالیت میگوید که همه کارها را با کارت اعتباری انجام دهد. ییلدیز پول نقد را برای پرداخت پول به شنگول به عنوان باجی که خواسته بود میخواهد.
ایندر و جانر برای صحبت در مورد پروژه جدیدشان با شرکت علیهان به آنجا می روند. ایندر از هاکان میخواهد که جانر برای انجام کارهای پروژه پیش انها شروع به فعالیت کند. هاکان قبول میکند.
شب، هالیت و ییلدیز برای عیادت مادر جم و لاله که سکته کرده است، به بیمارستان می روند. ییلدیز در آنجا علیهان را در کنار لاله میبیند و فوری خبر را به گوش زینب می رساند. زینب نیز روز بعد به ملاقات رفته و در آنجا جم و علیهان را می‌بیند. او با علیهان بداخلاق رفتار میکند و محل نمی‌دهد.
بعد از آنجا، ییلدیز و هالیت به رستوران می روند. در آنجا ییلدیز با دختری به نام دفنه که از آشنایان هالیت است آشنا می شود. دفنه زنی خونگرم و صمیمی است. او دوست صمیمی ایندر نیز به حساب می آید. در عین حال ییلدیز با او احساس راحتی کرده و از او خوشش می آید. ییلدیز وقتی روز دیگری با دفنه قرار ملاقات میگذارد، از بین حرفهایش در مورد شخص دیگری، متوجه می شود که برای گرفتن پول نقد می‌تواند با فروشگاهی توافق کند که در ازای مبلغی، به جای خرید جنس به او پول نقد بدهد. او نیز همین کار را میکند.
ایندر وسوسه شده و خودش به سینان پیام میدهد و میخواهد که او را ببیند. آنها قرار میگذارند و تصمیم میگیرند همه اتفاقات را پشت سر گذاشته و با یکدیگر به کشور دیگری فرار کنند تا زندگی جدیدی را شروع کنند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *