خلاصه داستان سریال ترکی سیب ممنوعه قسمت ۱۰ + زیرنویس و دوبله

وقتی علیهان می فهمد که امیر فقط دوست دوران بچگی زینب بوده، با هم به کلانتری برمی گردند و او را نیز آزاد می‌کند. آنها باهم به ترمینال می روند و امیر را بدرقه می کنند. در ترمینال، امیر که خیلی شوخ است و حرف های بی مایه می زند، موجب اعصاب خردی علیهان می شود و زینب مدام سعی می کند جلوی حرف زدن امیر را بگیرد. امیر موقع خداحافظی با زینب او را بغل می کند . علیهان با دیدن این صحنه ناراحت می شود.
صبح، ایندر و هالیت به دادگاه رفته و رسماً جدا می شوند. ایندر بعد از طلاق، با ایرم تماس گرفته او از او خواهش می کند که همدیگر را ببینند. اریم قبول میکند که بعد از مدرسه در کافه پشت مدرسه هم را ببینند. راننده آیرم وقتی متوجه این قضیه می شود، به گوش هالیت می رساند اما هالیت در کمال آرامش مانع این قرار نمی شود و آن را حق پسرش می داند.
فکر هالیت درگیر ییلدیز است. او می خواهد دوباره با ییلدیز تماس بگیرد اما یاد حرفهای شب قبل او می افتد که می‌گفت نمی خواهد رابطه ای که به ازدواج ختم نمی شود را شروع کند و ضربه بخورد.
در خانه، زهرا از طلاق گرفتن پدرش خیلی خوشحال است. او به اتاق لباس ایندر رفته و وسایلی که دوست دارد را جدا می کند. شب، از پدرش تقاضای جواهرات ایندر را می کند، اما پدرش از او می خواهد که زیاده روی نکند.
ییلدیز دوباره به محل کار قبلی خود در رستوران رفته و تقاضای برگشت به کار می کند. و قرار می شود که از روز بعد سر کار برود.
جانر و ایندر پولی ندارند و این قضیه موجب فشار به ایندر است. جانر از او می خواهد تا انگشتر جواهر گران قیمتش را بفروشد تا بتوانند با آن کار کنند. او به ایندر پیشنهاد رفتن به پارتی یکی از دوستان را برای شب می دهد تا حال و هوایش عوض شود. در آن مهمانی، علیهان نیز حضور دارد. ایندر در مهمانی، زهرا دختر هالیت را می بیند. آن دو مدام به یکدیگر زخم زبان می زنند. زهرا مست است و هنگام رفتن به زمین می خورد. جانر سریع از افتادن او فیلم می گیرد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *