خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 41

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 41  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 41

وقتی رویا و عمر دوباره به هم نزدیک می شوند که همدیگر را ببوسند، اوزان وارد مغازه می شود و از دیدن آنها تعجب می کند. عمر به او لبخند میزند و رویا فورا شب بخیر می گوید که برود. اوزان جلو می رود و به عمر می گوید: «توام خوب زرنگ بودیا! چشمت روشن. »
تورمیس در اتاق کلانتری به چلبی می گوید: «اینجا بودنم دیگه مشکل من نیست. باید یه فکری به حالش کنی. من غرق بشم چند سال تو زندونم و تو و برادرت یه عمر! » چلبی در حالی که به وضوح عصبانی شده می گوید: «اینجا بودنت ناممکنه. سوینچ به عنوان شاهد گفته که چیچک خونه شما میموند! » تورمیس خیلی روشن به او می فهماند که باید این مسئله را حل کند. همان شب عدنان به سوینچ پول زیادی می دهد تا اظهاراتش را پس بگیرد و او هم همین کار را می کند. تورمیس به همراه چلبی از کلانتری خارج می شوند و کورکوت که میداند کاسه ای زیر نیم کاسه است با چشمان ریز شده آنها را بدرقه می کند. او به دستیارش میسپارد تا زودتر نبش قبر را شروع کنند.
اوزان قبل از این که به خانه برود به جمره سر میزند و با لبخند به او که مشغول نقاشی کشیدن روی سنگ ها هست خیره می شود. بعد هم برای اولین جلسه دادگاه فردایش برایش آرزوی موفقیت می کند.
وقتی صبح زود عمر به مغازه می رود، افراد اسکندر تمام مغازه اش را زیر و رو کرده اند و انجا را بهم ریخته اند. اسکندر در به در دنبال جای آثار تاریخی است اما تلاشش بی نتیجه بوده.
چلبی به کسی میسپارد تا پروسه نبش قبر را تا می تواند طول بدهد که وقت داشته باشند. و بعد از عدنان می خواهد تا تمام تلاشش را بکند که تورمیس را نجات بدهد. بعد هم رو به اسکندر می کند و می گوید: «این تقصیر توئه که من مجبور شدم جلوی دشمنم سر خم کنم اسکندر! » اسکندر کمی حرص می خورد اما به چلبی می گوید نقشه ای در سر دارد که اگر موافقت کند با آن پیش بروند.
رویا و جمره با هیجان زیاد برای اولین جلسه ی دادگاه آماده می شوند. جمره خیلی امیدوار به این دادگاه است اما وقتی همراه رویا و اوزان به آنجا می رسد و ساعتی منتظر می ماند اما خبری از چلبی نمی شود، قاضی دادگاه او را به بعد موکول می کند. جمره به خاطر این موضوع خیلی عصبانی می شود.
چیچک به ملاقات علی می رود و خبر می دهد که به زودی همه چیز رو می شود و علی هم می تواند آزاد بشود. علی دستان او را در دست می گیرد و می گوید: «همین که از زندون اومدم بیرون ازدواج میکنیم چیچک. » چیچک به صورتش اشاره می کند و می گوید: «با این صورت؟ » علی با مهربانی از او می خواهد از چهره اش خجالت نکشد.
وقتی بولنت می بیند که دیگر حق ورود به خانه ی تورمیس را ندارد خیلی عصبانی می شود. تورمیس فقط به او می گوید که دیگر نباید به او و چیچک و اطلس نزدیک بشود و اگر هم باور نمی کند می تواند این را از چلبی بپرسد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 41 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال شعله های آتش قسمت 42 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *