خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 42

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 42  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 42

جمره وقتی از در اتاق جلسه ی دادگاه خارج می شود با چلبی که لبخند به لب دارد روبرو می شود. جمره با عصبانیت به سمت او می رود و چلبی می گوید: «پرونده هایی این جوری ممکنه تا چندین سال طول بکشه جمره اما نفس تو به تموم شدن این پرونده قد نمیده! » جمره می گوید: «تو از من میترسی! بالاخره زندون میفتی! نقشت تو آتش سوزی و زن دیگه ای که مثل من بدبختش کردی! همش رو میشه. حتی بچه ای که انداختی تو زباله دونی! » قیافه چلبی توی هم می رود و با عصبانیت به جمره خیره می شود و مچ دست او را می گیرد و خیلی بد فشار می دهد و می گوید: «جرئت داری یه بار دیگه حرف این قضیه رو وسط بکش! هر روزی که پرونده کش پیدا کنه مساویه با هر یه روزی که گونش رو نمیبینی! » جمره می گوید: «نمیتونی مانع دیدن دخترم بشی این حق قانونیه منه. فردا بیارش میخوام ببرمش شهربازی! » اوزان از دور بحث انها را می بیند و نمی تواند تحمل کند و به سمت چلبی می رود و او را هل می دهد. چلبی با خشم می گوید: «از زنم فاصله بگیر! » و بعد رو به جمره می گوید: «نمیدونم میتونم گونش رو بیارم یا نه به هرحال بچه ست ممکنه مریض بشه! » و می رود.
طبق نقشه ی اسکندر، چلبی در مورد این که اثرهای تاریخی را عمر و اوزان از او دزدیده اند اما جایش را پیدا کرده اند به کنعان می گوید. کنعان هم فورا به تورمیس زنگ میزند و با نگرانی این موضوع را به او خبر می دهد.
عمر و رویا در محله با هم روبرو می شوند و عمر بدون ترسی دست او را می گیرد و در محله قدم میزنند. او قصد دارد زندگی اش در محله را به رویا نشان بدهد.
وقتی جمره با پسر جوان محله که دوست عمر و اوزان است روبرو می شود، او را به غذاخوری می برد تا کمی سوپ به او بدهد. اما صاحب مغازه با دیدن پسر با عصبانیت به او چشم می دوزد و با صدای بلند می گوید: «هیچ بچه ای حق نداره پاشو تو این مغازه بذاره! اخرین بارت باشه! » و خودش به آشپزخانه می رود و با بغض و ناراحتی به نفس نفس می افتد.
عمر رویا را به خانه ی شخص مرده ای که وسایلش حراج شده می برد تا چند وسیله را به قسمت مناسب خریداری بکند. بعد هم بساطش را در بازار می چیند و از رویا می خواهد اگر تحمل هوای سرد را ندارد تسلیم بشود اما رویا که به وضوح می لرزد لبخند میزند و می گوید: «تا اخرش هستم! » وقتی دختر جوانی به سمت بساط عمر می آید تا خرید کند و صمیمی با او برخورد می کند، رویا کمی حسادت می کند و گلدانی که دختر پسندیده را به دو برابر قیمت به او می فروشد. عمر خنده اش می گیرد و نصف پول را هم به خود رویا می دهد.
بولنت به چلبی اعتراض می کند اما چلبی به او می فهماند که دیگر باید از تورمیس و اطلس دور بماند و دست از پا خطا نکند.
امروز اولین روز عمل چیچک برای بهتر شدن صورتش است. تورمیس طبق قولی که به او داده بود، این کار را کرده و چیچک از این بابت خوشحال است.
وقتی تورمیس به اوزان و عمر می گوید که چلبی جای آثار تاریخی را پیدا کرده، انها نگران می شوند و راه می افتند تا به سمت محل پنهان کردن آثار بروند. اسکندر و افرادش هم انها را تعقیب می کنند. بین راه عمر می گوید: «شاید این کلکشون باشه. یکم فکر کنید. اگه جای آثارو پیدا کردن، پس منتظر چی هستن؟ اگه پیدا کردن ما خبردار میشدیم. » اوزان هم متوجه ماشینی که تعقیبشان می کند می شود و با سرعت به سمت محل دیگری می روند. اسکندر هم که تعقیبشان کرده وارد مکان می شود و می بیند که یک بار رقص کوچک است. عمر و اوزان در حالی که لبخند میزنند و می رقصند مقابل اسکندر می روند و عمر می گوید: «توام بیا وسط! » اسکندر خیلی حرص می خورد و انجا را ترک می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 42 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال شعله های آتش قسمت 43 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *