خلاصه داستان سریال ترکی ضربان قلب قسمت 47
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 47 را برایتان آماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
صبح ایپک میبیند ایلول به سرو وضعش رسیده و ارایش کرده است.او سر به سرش میگذارد و میگوید تو به علی حسادت میکنی؟ ایلول میگوید نه…اما ایپک میکوید رفتارت اینطور نشان میدهد. موقع رفتن او آغوز آنجا میآید که ایپک را با خود بیرون ببرد…
اسما کنار آلپ است و برای خودش لباس عروسی انتخاب میکند…الپ میپرسد مگر من به تو پیشنهاد ازدواج داده ام؟ یادم نمیاید…اسما ناراحت میشود و میرود. آلپ که سفارش گل داده است به صمد زنگ میزند و میپرسد چکار کردی؟ صمد در گلفروشی هست و میگوید نگران نباش…
در آسانسور علی ایلول را میبیند و از زیبایی او تعریف میکند.ومیگوید اتفاقات دیشب را برایت بعدا تعریف میکنم.ایلول میگوید:« منم میخواستم باهات حرف برنم» و بعد پنهانی دکمه توقف اسانسور را میرند و میخواهد حلقه ها را از کیفش دربیاورد، ولی علی دکمه اسانسور را میزند و ایلول از انجام کارش پشیمان میشود.
ایپک و آغوز در ماشین هستند و آغوز نظر ایپک را در مورد مشکل مراد میپرسد. او میگوید :« ارزش امتحان کردن را دارد، چون زندگی اش متحول میشود.»
ایپک میبیند که آغوز بطرف بیمارستان نمیرود و میپرسد « کجا میرویم؟ » آغوز میگوید « بعد این حوادث فکر کردم بهتره پدر و مادرت را ببینی…» ایپک عصبانی شده و میگوید بجای تصمیم گیری برای من از خودم سوال میکردی… آغوز میگوید :«ولی انها نگرانت هستند.»
ایپک میکوید«« اگر ابراهیم نمی آمد که مرا نجات بدهد من مرده بودم. هیچکس نمیداند به من چی گذشته است؟»اغوز سعی میکند او را وادار به رفتن پیش آنها بکند و میگوید بعدها پشیمان میشوی…ولی ایپک میگوید از روابط خانوادکی من دور شو….
نازلی به علی میگوید :«دریا خانم اسم بچه شو اصف گذاشتن…من پزشکی را رها کردم…از همه چیز فرار کردم اما از علی اصف نتوانستم فرار کنم….» او از علی میپرسد :«قیافه پسرمان را یادت میاید؟» علی بیاد میاورد که نازلی حامله بوده و از بیمار بودن بچه در شکمش خبر داشته و ناراحت است و از علی قول میگیرد که موقع بدنیا امدنش بچه را به بغلش بدهد تا همیشه او را به یاد داشته باشد …..
علی چیری نمی گوید و نازلی گریه میکند. او میگوید به مدارک جان نگاه کن ..علی میگوید :«میبینم ولی بهتره به یک دکتر دیگر ببری.»نازلی میگوید :« خیلی رفته ایم و اگر چاره ای پیدا میشد پیش تو نمیاوردم.» ایلول انها را موقع حرف زدن میبیند.
آغوزذ در مورد مراد با ایلول حرف میزند . آنها به دیدن او میروند و بعد از دیدن و شنیدن حرفها و احساسات مراد تصمیم به عمل میگیرند.
سینان پیش سلیمان میرود و متوجه میشود که اسرا سهامش را به سلیمان فروخته و از بیمارستان رفته و فاتح را هم با خودش برده است.سینان عصبانی میشود و میگوید به کارهایت ادامه بده…..
ایپک با حس زنانه ای که دارد به ایلول توصیه میکند که میدان را برای نازلی خالی نکند و میگوید من از او خوشم نمیاید…ایلول میگوید من وارد این بازی ها نمی شوم…
علی به اتاقش میرود . جان آنجا نشسته و میگوید میخواستم بدون نازلی باهات حرف بزنم…شنیدم که نمی خواهی عمل مرا انجام بدهی…چرا؟ علی میگوید که عمل بسیار حساسی با ریسک زیادی است.جان میگوید در واقع من هم از شوهر سابق زنم خوشم نمیاید. علی میکوید من نامزد دارم و بزودی ازدواج میکنم.جان در مورد علاقه زیادش به نازلی صحبت میکند و اینکه بخاطر بودن بیشتر با او میخواهد زنده بماند…و از علی خواهش میکند که اگر راهی را بلد است او را عمل کند.
ایلول پیش علی رفته و از او میپرسد که چرا نازلی تو را برای عمل انتخاب کرده است؟ علی میگوید چون میداند من جراح خوبی هستم..
ایلول درباره علت جدایی انها سوال میکند.علی میگوید:« بچه مون وقتی دنیا امد و مرد بعد از آن نتوانستیم ادامه بدهیم .او نتوانست خودش را جمع و جور کند، اما من به هر سختی بود توانستم. اون رابطه شو با من و با همه قطع کرد.پزشکی را رها کرد…».ایلول میپرسد :«اگر بچه زنده میماند چی؟ با نازلی ادامه میدادید؟» گوشی علی زنگ میزند و کارش دارند .او میگوید بعدا حرف میزنیم…
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ضربان قلب قسمت 47 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ضربان قلب قسمت 48 مراجعه فرمایید .
برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم