خلاصه داستان سریال ترکی عطر عشق قسمت ۱۳۴ + زیرنویس و دوبله

از وقتی احسان شغال محصولات قلابی به مردم فروخته کار و بار محبوبه کساد شده و از آن طرف نهاد فروشش بالا رفته و مظفر به عنوان شاگرد مغازه با داد و بیداد مردم را تشویق به خرید بیشتر می کند.
درم در خصوص حمایت از حیوانات در شرکت جلسه ای ترتیب داده. صنم فکری به ذهنش می رسد و می گوید: «پناهگاه های زیادی هستند که می خواهند به حیوانات کمک کنند ولی بهتر است مرکزی درست کنیم که همه پناهگاه ها باهم در ارتباط باشند. » همه فکر صنم را می پسندند و جان می گوید: «تو ذهن تبلیغاتی قوی ای داری. » و ایگیت از آن طرف می گوید: «این دقیقا ذهن یک ویراستار است. » و به صنم می گوید: «تو ایده های خوب زیادی داری که من به ان نیاز دارم. » صنم درمورد پروژه حمایت از حیوانات وسواس به خرج می دهد و جان به او می گوید: «هنوز داری برنامه های شرکت ما را جمع و جور میکنی و فکرت پیش ماست. » ایگیت که می داند جان می خواهد صنم به سرکارش در شرکت برگردد از صن می خواهد هرچه زودتر به پشت میز کارش برگردد. جان از دست ایگیت عاصی می شود.
ملیس منشی جدید امره شروع به کار کرده و لیلا برای دیدن امره به طبقه بالا به دفتر کار او می رود. امره از لیلا می خواهد برنامه ای که برای بالانس بودجه استفاده می کرد را در لپ تاپ ملیس نصب کند و به او یاد بدهد. لیلا می گوید: «من کار دارم و باید به دیدن عثمان سر فیلمبرداری بروم. » ولی امره متوجه حسادت لیلا به ملیس می شود.
ولی در مقابل، لیلا به دخترهایی که دور و ور عثمان می پلکند و عکس یادگاری می گیرند هیچ احساسی ندارد و این باعث ناراحتی عثمان می شود.
صنم به لیلا می گوید: «جان دلش نمی خواهد من در انتشاراتی کار کنم. خودم هم می خواستم بیخیال این کار شوم ولی هیماخانم به من گفت وقتی برنامه ات را برای رفتن به ازمیر و دیدن نویسنده محبوبت کنسل میکنی نشانگر این است که احساساتی برخورد می کنی و برنامه شغلی خاصی برای آینده نداری. بنابراین دوست دارم در انتشاراتی بمانم. »
جان و صنم تصمیم می گیرند ناهار را در اتاق جان بخورند ولی پلین و ایگیت هم پیش آنها می روند و خلوتشان را به هم می زنند.
محبوبه هم که در محله در حال تبلیغ برای کمپین حیوانات است و کمک های مردمی دریافت می کند، وقتی می بیند که صنم به تلفن های او پاسخ نمی دهد نگران شده و برای دیدن او به شرکت می رود و در دفتر کار جان صنم را همراه پلین و ایگیت پیدا می کند. جان، ایگیت را به عنوان رئیس جدید صنم معرفی می کند و محبوبه که از ایگیت خوشش نیامده صنم را به گوشه ای می برد و به او می گوید به فکر جان باشد و ایگیت را رها کند. جان حرف های او را می شنود و از نصیحت های مادرانه اش تشکر می کند.
جان در خانه، به امره و هیما می گوید که با صنم آشتی کرده و دیگر از او جدا نخواهد شد. هیما به ظاهر خوشحال می شود و می گوید: «از این که به بالکان نرفتی و من بیشتر تو را خواهم دید خوشحالم و برای همین می خواهم جشن بگیرم و خانواده ی صنم را هم به شام دعوت کنم. » جان از حرف مادرش خوشحال می شود و این خبر را به صنم می دهد و آنها هم قبول می کنند. امره که می داند مادرش حتما نقشه ای کشیده به او می گوید: «چی توی سرت داری؟ » و هیما موذیانه نگاهش می کند.
آیهان که از رفتار بی تفاوت جی جی سردرگم است به محبوبه می گوید: « جی جی پیشنهاد ازدواج داده ولی سر حرفش نایستاده. » محبوبه از نهاد می خواهد برای آیهان پدری کند و نهاد مظفر را مامور می کند که با جی جی در این مورد صحبت کند.
جان و صنم به کمپ نگهداری حیوانات می روند و کمک های مردمی را به آنجا تحویل می دهند. ایگیت و پلین هم که قرار بوده همراه آنها به کمپ بروند دیر می رسند و جا می مانند. ایگیت با صنم تماس می گیرد و از او می خواهد آدرس کمپ را ایمیل کند ولی جان آدرس را عمدا اشتباهی می فرستد.
GUN AY

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *