خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت ۲۵ + زیرنویس فارسی و دوبله

سلام همراهان عزیز استارا خبر.

در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی (قسمت) ۲۵ را اماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرحایی (تردید)

سریال هرجایی قسمت ۲۵

 

جهان، الیف را به خانه شان می رساند و متوجه می شود که او وارد خانه اصلان بی شد. او از ترس مادربزرگش به اتاقش پناه می برد.

میران با وسایل خریداری شده به خانه باغ می رسد و از فکر این که ریان در خانه منتظر است احساس خوبی دارد.

اما به محض ورود متوجه اوضاع وخیم آنجا می شود.

داخل می رود و گونول را زخمی و افتاده روی زمین می بیند.

میران از گونول، ریان را می پرسد و او با حال نزار می گوید: «سعی کردم مانعشان شوم ولی آزاد ریان را برد و ریان موقع فرار چاقو را در پهلوی من فرو کرد. »

میران او را به بیمارستان می برد.

آزاد به ریان می گوید: «نترس. تا من هستم کسی به تو آسیب نمی رساند. »

ریان می گوید که باید با میران صحبت کند تا از زبان خودش بشنود ولی آزاد قبول نمی کند.

ریان فرمان ماشین را می چسبد و کنترل از دست آزاد خارج می شود و ماشین به کنار جاده برخورد می کند و هردو بیهوش می شوند.

میران در فکر ریان است و با خود می گوید: «ریان من را رها نمی کند. »

فورا با میران تماس می گیرد و ماجرا را توضیح می دهد.

میران به فیرات  با پریشان حالی می گوید که هرطور شده ریان را پیدا کند.

او ادامه می دهد: «نمی دانم چطور از جای ما باخبر شدند. کسی نمی دانست ما به خانه باغ رفتیم. »

فیرات کمی فکر می کند و می فهمد که همه چیز زیر سر یارن است.

عزیزه از الیف در مورد غیبتش می پرسد و الیف می گوید که او را مردی مهربان به اسم جهان به خانه رساند.

عزیزه از شنیدن اسم جهان وحشت می کند.

سپس با دیدن سلطان به او می گوید: «دخترت باز دردسر درست کرده است. ریان را فراری داده و خودش در بیمارستان زخمی افتاده است. »

سلطان ناله کنان به سمت بیمارستان به راه می افتد.

آمبولانس می آید و ریان را را که بیهوش است و هذیان می گوید و اسم میران را صدا می زند با خود می برد.

آزاد از شنیدن نام میران از زبان ریان دلش می گیرد.

کمی بعد هاندان به پسرش زنگ می زند و آزاد به او می گوید که با ریان است و از آنها می خواهد دنبالشان نگردند و گوشی را قطع می کند.

هاندان که می داند همه چیز زیر سر یارن است به اتاق او می رود و شروع به کتک زدنش می کند یارن گریه می کند و می گوید که چیزی نمی داند و فقط کمکشان کرده است.

هاندان دوباره او را در اتاق زندانی می کند و می رود.

سلطان به بیمارستان می رسد و سر میران فریاد می زند و می گوید: «این انتقام بیشتر از همه من و دخترم را سوزاند. »

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت سریال ترکی تردید (هرجایی) لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت ۲۶ مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *