خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت ۱۲ + زیرنویس فارسی و دوبله

یاماچ ادم هایشان را جمع کرده و بدون این که سوال جوابشان کند سعی میکند با نگاه کردن به رفتارشان جاسوس را پیدا کند.

او با انها سر میز نهار مینشیند و وقتی همه گرم غذا خوردن هستند با لبخند چهره انها را زیر نظر میگیرد و حرفهای پدرش را به یاد می اورد که میگفت خانواده همه چیزه اگه خانواده کنارت نباشه پوچی اگه خانواده پشتت نباشن هیچی نیستی.
اونا دستات هستن،پاهات هستن،
اونا ماشه رو میکشند اما تو فکر میکنی خودت ماشه رو کشیدی.
زمانش که برسه خانوادته ازت مراقبت میکنه.

چشم یاماچ به سلیم که در گوشه ای در حیاط ایستاده و همراه انها سر میز ننشسته می افتد.

یاماچ به سلیم اعتماد کامل دارد و بعد از رفتن افراد از او میپرسد که نظرش چیست و به چه کسی شک دارد؟

سلیم میگوید که همه را میشناسد و هیچ کدام ممکن نیست خبر چینی کنند‌.

یاماچ تصمیم میگیرد دیگر تمرکز سلیم را دراین مورد بهم نریزد و خودش جاسوس را پیدا کند.

سلطان بالا سر ادریس نشسته و برای بهبودی او دعا و قران میخواند.

زمانی که سلطان میخواهد از اتاق خارج شود ادریس چشمانش را باز میکند و نام اورا به زبان می اورد.

سلطان باخوشحالی برمیگردد اشک شوق میریزد و میگوید خوش اومدی ستون خونم.

سلطان قصد دارد این خبر را به همه بدهد اما ادریس اجازه نمیدهد و کمی فرصت میخواهد تا حالش بهتر شود.

ادریس دوست دارد بداند یاماچ به خانه برگشته است یا نه.

او با شنیدن جواب سوالش لبخندی میزند و از سلطان میخواهد که ریشش را اصلاح کند.

شلطان دست بکار میشود اما وقتی که برای کاری از اتاق خارج میشود سنا که متوجه به هوش امدن ادریس شده از سر کنجکاوی به اتاق ادریس میرود.

ادریس نگاه کوتاهی به او می اندازد و میپزسد که او کیست

سنا که از دیدن ادریس هول شده و کمی دستو پایش را گم کرده جواب میدهد دوست دختر یاماچم نه زنشم.

ادریس لبخند کوچکی میزند و برخلاف سلطان که از همان ابتدا با سلطان لج کرده بود با مهربانی از سنا میخواهد که بقیه ریشش را او اصلاح کند.

سنا شروع به اصلاح میکند و همزمان به سوالات کوتاه ادریس درمورد خانواده و سن و سالش جواب میدهد.

ادریس از سنا میخواهد که فعلا ماجرای بهوش امدنش را از یاماچ پنهان کند.

یاماچ نقشه های جدیدی در سر دارد و تنهایی با مکه دیدار میکند و به او میگوید از بچه هایی که خیلی بهشون اعتماد داری انتخاب کن.
۲۴ ساعته اطراف خونش باشن اما به چشم نیان.
امار اونایی که به خونه رفتو امد دارن تو ذهنشون نگه دارن.
وفتای اشغال بیرون گذاشتن از خونه رو هم مشخص کنند.
اشغالا برداشته بشه و به دست علیچو برسه.

در اخر یاماچ تاکید میکند که هیچ کس از این موضوع خبر دار نشود.

یاماچ به کارگاه پاشا میرود.

امی و سلیم هم در انجا هستند و قرار است با پدر خوانده پا اوکان ملاقاتی ترتیب دهند.

کمی بعد ایهان وارد کارگاه میشود و ابتدا از ارادتی که به محله قدیمی خودش گودال دارد صحبت میکند.

و سپس میگوید که بیشتر از بحث مالی و برگرداندن پول پسرش نگران سلامتی اوست و میترسد که اوکان یا بمیرد یا به زندان بیفتد.

یاماچ به ایهان میگوید که این موضوع را حل شده بداند.

بعد از رفتن ایهان یاماچ و بقیه از طریق گوشی موزیک ویدیو اوکان را تماشا میکنند.

یاماچ با دیدن جثه کوچک و چهره ظریف اوکان میگوید این پسر از کسی نمیتونه پولشو بگیره طبیعیه از اوناس که میزنن تو سرش و پولشو میگیرن.

اوکان درخانه بزرگش لم داده و اسلحه اش را تمیز میکند.

درهمین حین خدمتکار خانه یاماچ و پاشا وامی را به اتاق نشیمن هدایت میکند.

اوکان با دیدم انها خوشحال میشود و خیلی گرم و صمیمی برخورد میکند.

اما رفتار نرمالی ندارد و در عرض چند دقیقه رفتار های متفاوتی از خودش نشان میدهد و لحظه ای عصبانی و مضطرب است و لحظه ای دیگر ارام بنظر می اید.

او کلکسیون اسلحه هایش را به یاماچ و بقیه نشان میدهد و توضیح میدهد که دشمنان زیادی دارد که میخواهند نابودش کنند.
اما دشمن اصلی او اسر است که از ۱۶ سالگی مدیرش بوده و حالا ۵ ملیون لیره پول اکان را بالا کشیده و قلدری میکند.

اوکان با نفرت درباره ی اِسر صحبت میکند و میگوید یه ادم نفهمه دارم دیوونه میشم.
به من میگه هرجا بخوای میتونس بری اما یه قرون بهت پول نمیدم.
من اونو میزنم میرم میکشمش.

یاماچ از او میخواهد که ارام باشد تا انها بتوانند این مساله را حل کنند.

قرار میشود که ابتدا امی با اسر قرار بگذارد و بااو صحبت دوستانه ای داشته باشد.

مواد مخدر وارتولو هنگام پخت در مغازه مثل شیر سر میرود.

کارگر ها که نفهمیده اند چه اتفاقی افتاده از بوی بدی که در مغازه پیچیده فرار میکنند.

عده ای مسموم میشوند و به بیمارستان میروند.

وارتولو نمیداند و به یاماچ شک دارد
بنابراین سلیم را به مغاره می اورد و انجارا نشانش میدهد و توضیح میخواهد.

سلیم میگوید این انفاق هیچ ربطی به کچوالی ها ندارد.

و توضیح میدهد که خود وارتولو و ادم هایش بارشان را له مغازه اورده اند و اگر کسی مقصر باشد باید درمیان خودشان دنبال او بگردد.

وارتولو عصبی تر میشود و هیچ مدرکی برای اثبات حدس و گمان هایش ندارد.

وقتی این خبر به یاماچ میرسد او جلوی همه حتی سلیم خود را به بیخبری میزند.

اما درواقع خودش دستور عوض کردن مواد اولیه ساخت مواد مخدر را به مکه داده و باعث این خرابکاری شده.

او و مکه از این که نقشه جواب داده و همه چیز خوب پیش رفته خوشحال میشوند.

 

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت از سریال گودال لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت ۱۳ مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *