خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 183

در این مطلب خلاصه قسمت 183 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 183

سعادت به اتاق داملا می رود و همه جا را زیر و رو می کند تا از کارهای او سر در بیاورد.

وقتی داملا وارد اتاق می شود از کار او تعجب می کند. سعادت با نفرت می گوید: «من به تو شک دارم! بهترین دوست من گم شده و فکر نکن که با اسلحه دستت گرفتن میتونی مارو احمق فرض کنی! » و می رود.

همه برای پیدا کردن سنا تلاش می کنند. وارتلو هم با یکی از دوستان قدیمی اش به نام ولی تماس می گیرد.

ولی خودش را به قهوه خانه می رساند و بعد از شنیدن تمام ماجرا با رئیسش تماس می گیرد و از او می خواهد تا ماحسون را برایش پیدا کند.

سدات با عصبانیت به دیدن اولوچ می رود و به خاطر رفتاری که با او شده گله می کند. اولوچ به او می گوید: «ما همینو میخواستیم که بهانه ای پیدا کنیم تا تو بتونی رو در روی کوچوالی ها قرار بگیری. »

روز بعد سنگ های قیمتی کوچوالی ها به انبار رئیس اولوچ می رسد. رئیس این موضوع را به اطلاع داملا می رساند و می گوید که باید هرطور شده کارهای خود را هم پیش ببرند. داملا خبر ردیابی گوشی سنا را به یاماچ می دهد.

و یاماچ با امیدواری همراه سلیم به دنبال آن می روند.

در همین گیر و دار، سدات وارد قهوه خانه می شود و جلوی ادریس اعلان دشمنی می کند و می گوید که نمی تواند بی احترامی های کوچوالی ها را نادیده بگیرد.

او جعبه ی کوچکی که چند تکه سنگ قیمتی در ان است را جلوی ادریس می گذارد.

جومالی و وارتلو با دیدن سنگ ها با شک از داملا می پرسند که چه کسی جای انبارها را لو داده است؟!

داملا می گوید خبر ندارد و همراه جومالی به سمت انبار می روند و می فهمند که نگهبان های انبار مرده اند و هیچ سنگی در آنجا باقی نمانده است.

رمزی، ملیحا را به نمایشگاه ماشین بایکال می برد و آنها را با هم روبرو می کند.

بایکال آن عکس قدیمی ای که از مرد انگشتر سیاه گرفته بود را جلوی ملیحه می گذارد و با این کار سعی دارد به او چیزی را بفهماند.

ملیحه با دیدن آن عکس با نگرانی به آن خیره می شود.

شب شده و صدای حزن انگیز ماحسون به گوش سنا می رسد و او را بالکن می کشاند. ماحسون با غم زیاد به او خیره می شود و گریه کنان ماجرای کشتن پدرش را تعریف می کند و وقتی چشمان بهت زده ی سنا را می بیند توضیح می دهد: «من هم خواستم که به یک امیدی تکیه کنم… رویا پردازی کنم و خانواده ای داشته باشم اما الان جز تو چیزی برای از دست دادن ندارم. »

صبح که می شود ماحسون سنا را تنها می گذارد و به محلی که در آنجا با مرد انگشتر سیاه برای گرفتن پول قرار گذاشته می رود و در را هم پشت سرش قفل می کند. در این مدت سنا سعی دارد از آنجا فرار کند. سلیم و یاماچ گوشی سنا را وسط جاده ای نزدیکی شیله پیدا می کنند.

یاماچ فورا با یوجل تماس می گیرد و از او می پرسد که بره های سیاه در نزدیکی شیله چه مکان هایی دارند. او هم آدرس همان مخفی گاه ماحسون را می دهد.

سلیم و یاماچ به سرعت خود را به مخفی گاه می رسانند و وارد آنجا می شوند اما خبری از سنا نیست… کمی قبلتر مرد انگشتر سیاه به همان کلبه رفته و اسلحه را روی سر سنا گذاشته بود، سنا هم با دیدن او ترسیده و با گریه به او خیره شده بود…

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 183 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 184 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

۱ دیدگاه

  1. مهدی گفت:

    سلام مریم خانوم واقعا خیلی زحمت میکشید ممنون خسته نباشید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *