خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۵۹ + زیرنویس و دوبله

mLF7tUYSOU0
ملیس با گریه به اتاقش رفته و در را قفل میکند. آزرا پشت در رفته و میخواهد با ملیس صحبت کند، اما ملیس در را باز نمیکند.
در کافه، جانسو پیش پدرش می آید. برهان او را صدا زده تا در مورد رفتن صحبت کند. جانسو از این تصمیم پدرش متعجب شده و دلیل تصمیم ناگهانی او برای رفتن از استانبول را نمی‌فهمد. برهان از او نیز میخواهد که همراهش برود. جانسو شوکه شده و هیچ تصمیمی ندارد.او میگوید که همه دوست و آشنایان و مادرش در این شهر هستند، اما برهان خواستار رفتن به جای غریبه و به آرامش رسیدن است. جانسو فرصت میخواهد تا فکر کند.
جنک به شرکت رفته و از منشی خود میخواهد که کارهای فسخ قرارداد با قدیر را انجام دهد و دیگر قصد همکاری با او را ندارند. آزرا با جنک تماس میگیرد تا از او خبری بگیرد. او از جنک میخواهد که در مورد قدیر زود تصمیم نگیرد. جنک که خیلی از قدیر عصبانی است، میگوید که نمی‌خواهد دیگر اسم او را بشنود
آزرا دیگر چیزی نگفته و قطع میکند. فریده خانم به اتاق جنک می آید. او سعی دارد جنک را آرام کند، جنک میگوید قدیر به او بدی کرده و دیگر فردی مورد اعتماد نیست. فریده خانم به او میگوید که قدیر و ملیس هر دو مقصر هستند اما با این حال عشق منطق نمی‌شناسد و همانطور که خودش بخاطر رسیدن به آزرا خیلی چیزها را تحمل کرده، باید آنها را نیز درک کند. او از جنک میخواهد که یک بار دیگر به آنها فکر کند.جنک کمی آرام شده و فکرش درگیر می شود. کمی بعد، سومرو به اتاق جنک می آید و پول سرویس آزرا را طلب میکند. جنک که از آمدن سومرو کلافه شده، هماهنگ میکند تا سومرو برود و پولش را بگیرد. فریده خانم در مورد علت فروختن طلاهای آزرا کنجکاو می شود. جنک ماجرای قاتل و باجگیری او را برای فریده خانم تعریف میکند. فریده خانم ناراحت شده و حدس میزند که سر او را کلاه گذاشته اند، اما جنک میگوید که وقتی به سرکشی به جنگل رفته بود، کیف پولی پیدا کرده که حدس می زند مربوط به قاتل باشد. او کیف پول را به فریده خانم نشان میدهد. فریده خانم نیز عکس جوانی سومرو را نمی‌شناسد.
سراب خانم پشت در اتاق ملیس می رود. او سعی دارد با دخترش مدارا کند، و برای او تعریف میکند که خودش نیز عاشق پدر او بوده، اما زرین خان مخالف ازدواج آنها بوده است برای همین حالا اجازه نمی‌دهد که دخترش نیز چنین حسی داشته باشد و او را کمک می‌کند تا به قدیر برسد. ملیس با خودش فکر میکند که حرفهای مادرش بی فایده است و او دیگر نمی‌تواند قدیر را داشته باشد.
در کافه، مسعود پیش هولیا می آید. هولیا به او خبر میدهد که برهان تصمیم به فروختن سهام خودش گرفته است. مسعود متعجب شده و به دلیل این قضیه فکر میکند. او در نهایت به هولیا پیشنهاد می‌دهد تا خودشان سهام را بخرند و دیگر با کسی شریک نباشند تا هر بار مشکلی برایشان پیش نیاید .‌هولیا نیز استقبال میکند.
سراب از مادرش میخواهد که به جای او به رستوران برود تا سومرو در نبود آنها سو استفاده نکند. زرین خانم به رستوران آمده و وقتی به آشپزخانه می رود، با دیدن اوستا فرهاد شوکه می شود. اوستا فرهاد توضیح میدهد که بس گناهی او ثابت شده و جنک به زودی گناهکار اصلی را پیدا میکند. زرین خانم ماتش برده و بدون حرفی بیرون می آید.
جانسو به رستوران پیش آزرا می آید تا در مورد تصمیم پدرش با او صحبت کند. آزرا به او میگوید که سومرو، در هر صورت مادر اوست و دوری از او شاید کار درستی نباشد. جانسو در حال گشتن کیف خود است که کتاب جنایت و مکافات را از کیفش در می آرود. آزرا با دیدن کتاب یاد پیام قاتل می افتد. جانسو میگوید که کتاب را همان دوستش فاروک، به او به عنوان خداحافظی هدیه داده است. آزرا متعجب شده و به فکر فرو می رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *