خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۵۸ + زیرنویس و دوبله

TF6bNU_LXjs
مرت برای اولین بار برهان را دیده و با او آشنا می شود. برهان سر میز شام به مرت شعبده بازی یاد میدهد و مرت به وجد می آید. آزرا از برهان تشکر میکند و برهان از او میخواهد که از این به بعد او را مثل برادر خودش بداند.برهان متوجه می شود که کیف پولش همراهش نیست. او در حال گشتن جیبهایش است و نگران این است که کیفش را در جنگل نیانداخته باشد. کمی بعد جنک دم در می آید. او برای مرت دفتر و مداد رنگی خریده و میخواهد آنها را به مرت بدهد. او همچنان با آزرا قهر است و برای شام نمی‌ماند. او هنگامی که در حال رفتن است، از جانسو می شنود که از برهان در مورد پیدا کردن کیف پولش سوال میکند.‌
صبح در خانه فریده خانم، زرین خانم و سراب و ملیس مشغول درست کردن صبحانه هستند. وقتی فریده خانم می آید, سراب میگوید که آنها قدیر را برای صبحانه دعوت کرده اند تا در مورد رابطه او و ملیس، سر میز صبحانه ماجرا را به جنک بگویند. فریده خانم موافق این کار نیست و بهتر میداند که ابتدا این مسأله خصوصی مطرح شود. اما دخالتی در کار سراب و زرین نمیکند.
ملیس که استرس دارد، با آزرا تماس میگیرد و از او میخواهد که او نیز برای صبحانه بیاید تا جنک بخاطر آزرا آرامش خودش را حفظ کند. آزرا که این کار را درست نمی‌داند، اما بخاطر اصرار ملیس قبول میکند.
در کافه، برهان در اتاق پنهانی مشغول بررسی کیف فاروک است. او پولها را از کیف او برداشته و حلقه آزرا را نگاه می‌کند. سومرو به کافه می آید و برهان سریع از اتاق بیرون می آید. سومرو طلبکارانه از برهان علت مشکل او با مسعود و پیگیری مداوم کارهای او را از برهان می‌پرسد. سومرو مطمئن است که برهان در حال انجام کاری است و از او میخواهد که جانسو را قاطی کارهای کثیف خودش نکند. برهان با او بحث کرده و سومرو با حرص می رود.
آردا به اتاق جنک رفته و قبل از آمدن قدیر و خوردن صبحانه، ماجرای رابطه بین ملیس و قدیر را برای آزرا تعریف میکند. او میگوید که خودش آنها را در وضعیتی که نتوانند رابطه شان را انکار کنند، دیده است. جنک ابتدا باور نمی‌کند اما با پافشاری آردا، به شدت عصبی می شود.
در کافه، برهان با شخصی تماس گرفته و در مورد فروش حلقه و الماس آن صحبت میکند. کمی بعد، هولیا به کافه می آید. برهان با هولیا صحبت کرده و به او میگوید که قصد فروش سهام کافه خودش را دارد. هولیا متعجب می شود. برهان توضیح میدهد که قصد دارد زندگی جدیدی را شروع کند و به همراه جانسو از استانبول برود. او میگوید که هنوز با جانسو صحبت نکرده اما چنین تصمیمی دارد. هولیا به فکر فرو می رود.
قدیر به خانه فریده خانم می آید. آنها منتظر جنک هستند تا سر میز صبحانه بروند.حنک با عصبانیت پایین آمده و بی مقدمه قدیر را بیرون می برد تا صحبت کنند. ملیس وقتی میفهمد که آردا کار را خراب کرده است، عصبانی می شود.
جنک از اینکه قدیر با او رو راست نبوده و از او پنهان‌کاری کرده است، به شدت عصبی است. قدیر میگوید که آنها به تازگی دوست شده اند. جنک که یک بار از قدیر، در جواب فریده خانم شنیده بود که او کسی را دوست دارد، تصور میکند که او بخاطر ملیس آن دختر را رها کرده و سراغ ملیس آمده است و به او خیانت کرده است. قدیر سردرگم شده و نمی‌داند ماجرا را چگونه توضیح بدهد، زیرا آنوقت جنک متوجه می شود که آنها قبلا هم با هم بوده اند و آن دختر ملیس بوده است. ملیس بیرون آمده تا آنها را آرام کند اما جنک از ملیس میخواهد داخل برود و میگوید که او دیگر حق شرکت رفتن و دیدن قدیر را ندارد. سپس با عصبانیت بیرون می رود
آردا نیز قدیر را بیرون میکند. ملیس با گریه به خانه آمده و میگوید :«ما جدا شدیم. همتون مقصرید.از همتون متنفرم.» او به عنوان خداحافظی هدیه داده است. آزرا متعجب شده و به فکر فرو می رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *