خلاصه داستان سریال لکه قسمت ۱۲ + زیرنویس و دوبله

عمه جم به خانه بلقیس، مادر جم می رود. او انگشتر جواهری که از خانه اش دزدیده شده را در دست بلقیس می بیند که با افتخار به او نشان می دهد. آن دو با یکدیگر بحث می کنند. بلقیس به او می گوید: «تو خودت هم مادری نکردی واگرنه وضع آردا این نبود». او همچنین عکس جم با یاسمین را که آردا در رستوران گرفته بود به بلقیس نشان داده و به او می گوید دوست دختر جم دختر خرابی است.
شیرین برای پس دادن بدهی هایش به املاکی که خانه را از آنجا خریده بود می رود تا خانه را پس داده و پول بگیرد. اما متوجه می شود شرکتی که از آنجا خانه خریده بود کلاهبردار بوده و فرار کرده است. حال او بد می شود و پیش سرپیل رفته و او را مقصر می‌داند، زیرا شرکت را او معرفی کرده بود و فکر می کند سرپیل عمدا او را گول زده. شیرین بسیار درمانده است و اگر پول بدهی بانک را پرداخت نکند یاسمین در دردسر بزرگی می افتد.
صبح از بانک به یاسمین زنگ زده و دوباره تذکر می دهند. او دو دل است که آیا از جم کمک بگیرد یا نه. که همان لحظه سرپیل او را صدا می زند و می گوید برایش اضافه کاری با پول زیاد گرفته است.او به یاسمین می گوید که به عنوان مترجم زبان آلمانی برای شرکت مارین مارین که همان شرکت جم است شب را باید به هتلی برود. یاسمین از اینکه تنها باید برود تعجب می کند اما چیزی نمی‌گوید چون از بابت پول خیالش راحت شده.
از پرورشگاه جدید دوباره تماس گرفته و می گویند مراد فرار کرده است. مراد این بار پیش اکبر در کافه اش می رود. اکبر به جم خبر داده و او و یاسمین به آنجا می روند و مراد را برمی‌گردانند. یاسمین چیزی از کار شب به جم نگفته است.
در شرکت آردا، با دوستش نشسته و بگو بخند می کنند. مادرش عصبی شده و وقتی از همکار دیگری در مورد او میپرسد، می فهمد که آردا همیشه همین بوده و به کار اهمیتی نمی‌دهد. او امیدوار بود آردا مثل جم زرنگ باشد تا بتواند از طریق این کار، کارهای خلاف را هم با او پیش ببرد.
شب جم و عمه مشغول خوردن شام هستند که یکی از همکاران جم تماس می گیرد و در مورد جلسه ی فیشر و محمد می گوید. او به جم گوشزد می کند که محمد به خاطر گرفتن مدیریت چنین جلسه ای مخفی در هتل برگزار کرده است. ذهن جم درگیر شده و به محمد زنگ می‌زند. محمد اظهار بی اطلاعی می کند . جم تصمیم می‌گیرد خودش به هتل برود.
کمی قبلتر، یاسمین به هتل می رسد. او از اینکه فقط یک نفر را سر میز می بیند تعجب می کند. بعد از اینکه سر میز می نشیند، فیشر دست او را می گیرد . یاسمین غافلگیر شده و با تعجب نگاه می کند. همان لحظه جم سر می رسد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *