خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۷۹ + زیرنویس و دوبله

تولای و توفان برای اینکه حضانت زینب را به عهده بگیرند،تصمیم می گیرند دنبال پدر او بروند تا او را شناسایی کنند. توفان از فکری آدرس محل زندگی سابق یلیز را می گیرد، ولی وقتی به آنجا می رود هیچکس پدر بچه را نمی‌شناسد و از اول یلیز را تنها با بچه دیده اند. اما در واقع گویا پدر زینب، عمر است اما خودش زیر بار نرفته است.
فیلیز زینب را پیش روانشناس می برد. روانشناس سعی دارد از زیر زبان او در مورد مادرش سوال بپرسید اما باز هم زینب حرف نمی زند. وقتی خبر به گوش عمر می‌رسد کلافه و عصبانی می شود. فیلیز قصد ندارد دیگر او را پیش روانشناس ببرد و به نظرش با زمان مشکل حل می شود. عمر دیگر نمی‌تواند او را متقاعد کند.
در راه برگشت از مدرسه، عاصم همسر سابق اسرا مقابل حکمت ظاهر شده و با چاقو دنبال او می افتد اما با دیدن پلیس سریع فرار می کند. حکمت به کلانتری رفته و پرونده شکایت جدیدی باز می کند.
ساواش به خشکشویی می رود و به عمر لباس برای شستن می دهد. سپس پیش چند نفر از بچه های محله رفته و از آنها می خواهد آمار زندگی عمر را برایش بیاورند. ذهن ساواش خیلی درگیر عمر است و مطمئن است که او آدم درستی نیست اما دنبال مدرکی برای ثابت کردن این ادعاست.
در خانه شیما، مژده با برگه ای از سمت وکیل آمده و از فکری می خواهد آن را امضا کند تا هیچگونه ادعایی نسبت به دارایی و اموال شیما بعد از ازدواج نداشته باشد و در این صورت او راضی به این ازدواج می شود. در کمال تعجب فکری این برگه را امضا می‌کند. شیما از این بابت خیلی خوشحال می شود.
فیلیز گوشی خود را در خشکشویی جا گذاشته و عمر شب آن را به خانه شان می برد. وقتی ماجرای حکمت را می فهمد، به فیلیز پیشنهاد فرستادن او به مدرسه شبانه روزی را می دهد. فیلیز از این پیشنهاد بدش نمی آید.
دوست ساواش به او می گوید که هیچ آماری از عمر نتوانستد پیدا کنند. انگار که ناگهان از آسمان آمده باشد. ساواش خودش دست به کار شده و آخر شب یواشکی وارد خشکشویی می شود تا آنجا را بگردد.
همزمان فیلیز به خشکشویی می آید تا شارژر موبایلش را بردارد که او را می بیند. آنها دوباره با هم بحث می کنند و ساواش باز هم اصرار دارد که عمر آدم خوبی نیست اما فیلیز زیر بار نمی رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *