خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت ۲۹ + زیرنویس و دوبله

سلام همراهان عزیز استارا خبر.

در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی (قسمت) 29 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرحایی (تردید)

سریال هرجایی قسمت 29

در عمارت شاداغلوها، هازار به اتاق پدرش وارد می شود و می گوید: «آمده ام تصمیمم را به اطلاعت برسانم. من و خانواده ام از اینجا می رویم. »

نصوخ فریاد می زند: «به خاطر دختری که اسم ما را لکه دار کرد می خواهی خانواده ات را رها کنی؟ »

هازار می گوید: «تو تا حالا نفهمیدی اگر ریان از خون من نباشد، جان من است؟ خودت برای کسی که از خون تو بود پدری نکردی. من اجازه نمی دهم خانواده ام از هم بپاشد. »

بعد از رفتن هازار، نصوخ به اتاق زهرا می رود و می گوید: «حالا که پسرم را گول زدی و داری از من جدا می کنی من هم دروغی را که سالها ریان را با آن بزرگ کرده ای برملا می کنم. تو هم دخترت را از دست خواهی داد. »

ریان به ایوان می رود و به ستاره ها چشم می دوزد.

یارن با نیشخندی کنارش می آید و می گوید: «گفته بودم خون گریه خواهی کرد. حالا با کسی که دوستش نداری ازدواج میکنی و این برای تو مثل مرگ است. من فقط حقم را می خواهم. »

میران در کنار تابی که برای ریان ساخته بود در انتظار ریان است و امیدوار است هاندان به قولش عمل کند.

فیرات به او می گوید: «برو و عشقت را اعتراف کن. »

میران می گوید: «من عاشق نیستم. فقط نمی خواهم داستان من را کس دیگری تمام کند. »

فیرات لبخند معناداری می زند و می رود.

میران یاد اولین روزی که ریان را دیده بود و همان دم عاشقش شده بود می افتد و حتی گلسر او را که از سرش افتاده بود را یادگاری پیش خودش نگه داشته بود.

ولی همان موقع فیرات به او گفته بود این همان دختر شاداغلوها است که باید انتقامت را از او بگیری.

خدمتکار نصوخ به دستور جهان نصفه شب به اتاق ریان می رود و او را می دزدد و به محلی که میران در آنجا است می برد.

آزاد از راه می رسد و با خوشحالی به طرف اتاق ریان می رود و می خواهد حلقه ازدواجشان را نشانش دهد.

اما خبری از ریان نیست.

او با نگرانی به دنبالش می گردد اما صدای پدر و مادرش را می شنود که از سپردن ریان به میران می گویند.

آزاد با عجله راه می افتد تا به ریان برسد.

میران با دیدن ریان لبخندی می زند و می گوید که دیگر نگران نباشد چون باهم می روند.

ریان با خشم به او نگاه می کند و می گوید: «تو کی هستی که من بخواهم با او به جایی بروم؟ »

سپس با بی رحمی ادامه می دهد: «من به خواست خودم با آزاد ازدواج می کنم و با او خوشبخت خواهم شد. »

میران با چشمانی ملتمس به ریان خیره می شود.

همین لحظه آزاد از راه می رسد و ریان را صدا می زند.

ریان انگشتانش را به معنای سکوت روی لب های میران قرار می دهد و می گوید: «همه چیز همین جا دفن خواهد شد. داستان ما همینجا به پایان رسید. »

سپس به سمت آزاد می رود و دست او را می گیرد و با هم به راه می افتند.

میران اسم او را پشت سر هم فریاد می زند و چنان بلند که حتی کوه زیر پایش می لرزد ولی انگار ریان قلب او را با خود کند و برد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی) قسمت 29 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 30 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *