خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت ۳۶ + زیرنویس و دوبله

سلام همراهان عزیز استارا خبر. در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 36 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرحایی (تردید)

سریال هرجایی قسمت 36

هازار به زهرا می گوید: «آماده شود از این خانه برویم. »

زهرا جواب می دهد: «باید صحبت کنیم. »

او را به اتاقی میبرد و می گوید: «پدرت تهدید کرده اگر از اینجا برویم به ریان خواهد گفت که دختر تنی تو نیست. »

هازار ناله می کند: «نمی تواند با من این کار را بکند. »
نصوخ وقتی چشمش به ریان می افتد بر سرش فریاد می کشد: «کی ما از دست تو خلاص خواهیم شد. »

هازار پدرش را به اتاق می برد و به او می گوید: «حق نداری ما را تهدید کنی. »

نصوخ می گوید: «اگر از اینجا بروید درمورد گذشته و دروغ هایتان به ریان خواهم گفت. »

هازار با پریشانی می گوید: «با این حرف هایت قلبم را نشانه رفتی و در واقع من را از دست دادی. ولی نمی توانی مانعم بشوی. من می روم. »

نصوخ می گوید: «پس از من ناراحت نشو. »

و به ریان می گوید: «پدرت می خواهد موضوعی را به تو بگوید. »

هازار با درماندگی جلوی دخترش می ایستد و می گوید: «وقتی به دنیا آمدی و مادرت تو را در آغوشم گذاشت عاشقت شدم. از همان موقع خواستم نفس تو باشم و همیشه کنارت بمانم. »

ریان می گوید: «می دانم بابا. همه ی درد من هم شما هستید. من به خاطر شما می خواهم از این جا برویم. »

هازار می گوید: «نمی توانیم برویم دخترم. »

نصوخ فریاد می کشد: «ولی ریان می تواند تنهایی از اینجا برود. »

هازار با خشم رو به پدرش می گوید: «اگر باز هم دخترم را به گریه بیندازید روزگارتان را سیاه خواهم کرد! »

و به اصطبل می رود و به تلخی گریه می کند.

از این که نمی تواند از دختر و خانواده اش مراقبت کند به خودش و زمین و زمان لعنت می فرستد.

در عمارت اصلان بی، میران وارد عمارت می شود و با خشم گونول را صدا می کند.

به محض دیدن او گلویش را می فشارد و می گوید: «انسان چقدر باید احمق باشد که بخواهد به خودش چاقو بزند؟ »

سلطان بین او و دخترش قرار می گیرد و فریاد می زند: «اجازه نمی دهم رفتاری که پدرت با مادرت میکرد را با دختر من بکنی. »

عزیزه فریاد می زند: «چرت و پرت نگو! »

میران با تعجب به طرف مادربزرگش برمی گردد و می گوید: «همه تان دروغ می گویید. بخدا می خواهید دیوانه ام کنید. »

و از در عمارت خارج می شود.

فیرات به دنبال او می رود و میران با درماندگی می گوید: «انگار توی باتلاق گیر کرده ام و دارم فرو می روم. من دارم گم می شوم. اینجا همه دروغگویند. »

فیرات او را آرام می کند.

گونول حق حق کنان به مادرش می گوید: «مطمئنم میران دیگر من را طلاق خواهد داد. »

عزیزه به سلطان به خاطر حرف هایی که به میران زد هشدار می دهد.

سلطان می گوید: «وقتی زندگی دختر من در بین باشد سکوت نمی کنم. » عزیزه به اتاقش می رود و به خاطر غصه ها و گرفتاری های گونول گریه می کند.

به عکس پسرش نگاه می کند و می گوید: «قسم می خورم وقتی میران هازار را به خاک سیاه بنشاند رنگ گونول هم تمام خواهد شد. »

در عمارت شاداغلو، یارن با دیدن انگشتر میران در دست ریان می گوید: «تو انگشتر یک مرد متاهل را در دستت کرده ای. و این توهین به برادر و خانواده ی من است. »

ریان او را از اتاق بیرون می کند و با خشم می گوید: «به خاطر میران همه چیزم را از دست داده ام. »

و با زور انگشتر را از دستش خارج می کند و آن را در کوچه می اندازد.

میران که به همراه فیرات به عمارت شاداغلو امده تا هرطور شده با ریان صحبت کند انگشتر را می بیند.

فیرات با دیدن این صحنه به میران اصرار می کند: «تو را به خدا این دختر را ول کن. او تو را نمی خواهد. »

ولی میران دندان هایش را روی هم فشار می دهد و با سماجت می گوید: «آنقدر اینجا می ایستم تا با او صحبت کنم. »

زهرا که می خواهد دخترش را آرام کند به او پیشنهاد می دهد که باهم بیرون بروند و هوایی بخورند.

هاندان وقتی آنها را اماده رفتن می بیند می گوید: «دیروز دخترت را با لباس عروسی در میدان شهر انداختند. اگر من جای تو بودم خجالت میکشیدم. »

زهرا می گوید: «ما که کاری نکرده ایم خجالت بکشیم. »

در همین حین جهان به هاندان می گوید: «به یارن خبر بده امشب خواستگار می آید. »

یارن با شنیدن این خبر گریه کنان از پدربزرگش می خواهد او را به زور شوهر ندهد ولی نصوخ می گوید: «با کارهایی که تو کردی دیگر از چشم من افتاده ای. عذرت پذیرفته نیست و باید ازدواج کنی. »

جانر پسر نگارآنا با شنیدن خبر خواستگاری یارن به مادرش می گوید: «من را به سربازی فرستادی تا یارن را فراموش کنم ولی نتوانستم. ولی نگران نباش. هیچ وقت درمورد چیزی که غیرممکن است حرفی نخواهم زد. » و در آغوش مادرش گریه می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 36 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 37 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *