خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 274
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 274 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
دمیر عدنان را به گولتن میدهد تا داخل خانه ببرد. سپس مقابل خبرنگاران ادامه میدهد که ایلماز و زلیخا از قبل با یکدیگر نامزد بودند ولی وقتی به آنجا آمدند،خودشان را خواهر و برادر معرفی کردند و او روی این حساب عاشق زلیخا شده بود. سپس میگوید که با زندان افتادن ایلماز، او به زلیخا خوبی کرده و با وجود باردار بودن زلیخا، او را عقد کرده و برای پسرش پدری کرده است.او خودش را خوب جلوه میدهد و چیزی از واقعیت ها نمی گوید. زلیخا عصبانی شده و میخواهد واکنش نشان بدهد،اما هولیا جلوی او را میگیرد و او را داخل می برد. ایلماز نیز عصبی شده و با دمیر بحث میکند. دمیر میگوید که عدنان فقط از لحاظ ژنتیکی پسر ایلماز است و در واقع خودش پدر عدنان است، و او را به ایلماز نخواهد داد. ایلماز عصبانی شده و جمع را ترک میکند. او داخل خانه می رود و پنهانی، عدنان را بغل کرده و از خانه خارج می شود. ثانیه ایلماز را در حال بردن عدنان میبیند، اما از آنجایی که ایلماز را درک میکند، سکوت کرده و چیزی به روی خودش نمی آورد تا ایلماز بچه را ببرد.
تکین به شرکت می رود و با عجله موضوع حمله مسلحانه را برای چتین تعریف میکند و میگوید که باید دنبال فکرت بگردند.
در خانه دمیر، گولتن پایین آمده و با نگرانی خبر میدهد که عدنان در اتاق نیست. زلیخا نگران و پریشان می شود. دمیر که مطمئن است ایلماز بچه را برده است، با عصبانیت گولتن را دعوا میکند و میگوید که میداند گولتن، عدنان را به ایلماز داده است. گولتن با گریه چنین چیزی را انکار میکند، اما دمیر به حرفهای او اهمیت نمیدهد و میخواهد او را بیرون کند. همان لحظه تکین که برای پیدا کردن ایلماز به آنجا آمده، از راه می رسد و با فهمیدن قضیه، گولتن را همراه خودش می برد.
ثانیه در خانه گریه میکند و در مقابل غفور که از گولتن عصبانی است، میگوید که گولتن تقصیری نداشته و خودش شاهد بردن عدنان توسط ایلماز بوده است. او میخواهد حقیقت را به دمیر بگوید، اما غفور جلوی او را میگیرد و میگوید که دمیر آنها را نیز بیرون خواهد کرد.
در خانه دمیر، زلیخا ناراحت و نگران است. هولیا سعی دارد او را آرام کند.
ایلماز عدنان را به منطقه کپر نشین می برد و به همه کارگرها نشان میدهد و میگوید که عدنان پسر اوست. سپس می رود. کمی بعد دمیر به آنجا می رود تا دنبال عدنان بگردد و وقتی موضوع را می فهمد، عصبانی میشود.
تکین گولتن را به خانه برده و او را به نظیره می سپارد.
بهیجه ماجرای پاسپورت جعلی فکرت را برای مژگان تعریف میکند. آنها به خانه برمیگردند و بهیجه میگوید که وقتی تکین بفهمد او چهره واقعی فکرت را بر ملا کرده، خوشحال شده و از او تشکر خواهد کرد.
بهیجه به آشپزخانه می رود و با دیدن گولتن، با او بدرفتاری میکند. گولتن ناراحت شده و با گریه بیرون می رود. نظیره از رفتار بهیجه عصبی می شود. او به مژگان میگوید که ایلماز عدنان را دزدیده است و همه دنبال آنها میگردند.
همان لحظه تکین به خانه می آید و گولتن را در حال گریه میبیند. گولتن به او میگوید که میخواهد آنجا را ترک کند، زیرا تحمل توهینهای بهیجه را ندارد.تکین از بهیجه کلافه می شود. همان لحظه بهیجه آمده و با برخورد خوش رو به گولتن میگوید که با او شوخی کرده است. آنها همه داخل می روند.
داخل خانه، تکین با پلیس تماس میگیرد و بابت پیدا کردن فکرت خبر میگیرد. او سپس به بقیه توضیح میدهد که فکرت جان او را نجات داده است و از خودش خبری نیست. بهیجه متعجب می شود. سپس دوباره به تکین گوشزد میکند که نسبت به فکرت نباید خوشبین باشد.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 274 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 275 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم