خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 323

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 323 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 283

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 323

بهیجه سریع خودش را به زمین رسانده و فریاد می‌کشد که کسی به پولها دست نزند و آن پولها برای داماد و نوه اوست و همه را باید او ببرد.‌سپس سریع جعبه را برمیدارد و میخواهد فرار کنند. مسئولین جلوی او را گرفته و می‌گویند که او حقی ندارد و پول از زمین دولت پیدا شده است و متعلق به دولت است. بهینه با داد و فریاد میخواهد فرار کند، اما جلوی او را می‌گیرند و تهدید به پلیس میکنند. در این حین غفور پنهانی مقداری از پولهایی که روی زمین افتاده را داخل جیب خودش می‌گذارد. بهیجه مجبور می شود جعبه را تحویل بدهد و سپس با عصبانیت و فحاشی از آنجا می رود.
افراد آنجا پولها را شمرده و پولی نزدیک به سی میلیون لیره را ضبط کرده و از همه افراد آنجا به عنوان شاهد امضا می گیرند.
مسئول بهزیستی و غفور به کلوپ شهر رفته و تمام ماجرا را برای زلیخا تعریف می‌کنند. دیگران نیز حضور دارند و موضوع را می فهمند. آن مرد می گوید که زمین ها برای دولت بوده و پول به حساب بهزیستی می رود، مگر اینکه زلیخا بخواهد پیگیری کند و درخواست بدهد. در غیر این صورت شخص دیگری نمیتواند پول را بگیرد.
دمیر در حال صبحت تلفنی با امید است و حرفهای عاشقانه می زنند. زلیخا به شرکت می رود و دمیر سریع به بهانه ای تماس را قطع میکند. زلیخا ماجرای پیدا شدن پول را برای دمیر تعریف می‌کند. دمیر می‌گوید که خوب شده است که پول به بهزیستی رسیده و صرف کار خیر می شود. زلیخا نیز تایید میکند و میگوید که قصد پس گرفتن پول را ندارد، زیرا میداند که آن پول به کرمعلی نمیرسد و بهیجه آن را تمام می‌کند. آنها سپس در مورد نامه صحبت میکنند. دمیر می‌گوید‌ که سودا نباید در مورد نامه چیزی بفهمد زیرا از اینکه متوجه خیانت عدنان به خودش بشود ناراحت می شود. دمیر تایید میکند که پدرش با زنان زیادی رابطه داشته است. او می‌گوید که فرستنده نامه به زودی دوباره پیامی میدهد تا آنها را تهدید کرده و درخواست پول کند.
فکرت در شرکت، نامه دیگری را نوشته و آن را داخل پاکت می‌گذارد.
بهیجه با عصبانیت دم خانه دمیر رفته و با فریاد زلیخا را صدا می زند. سودا بیرون آمده و می‌گوید که زلیخا نیست.بهیجه با فریاد و تهدید می‌گوید که زلیخا باید پول را پس بگیرد و به آنها تحویل بدهد. همان لحظه زلیخا رسیده و با بهیجه شروع به دعوا میکند . بهیجه می‌گوید که زلیخا به عمد پول را آنجا گذاشته و آن زمین را به دولت داده است. سپس با تهدید و فحاشی به سمت عمارت کوچک می رود. زلیخا متعجب شده و ثانیه و گولتن به ناچار می‌گویند که مژگان خانه را از گولتن و چتین پس گرفته است. زلیخا به شدت عصبانی شده و سریع سوار ماشین می شود تا سراغ مژگان برود.
در بیمارستان زلیخا با عصبانیت با مژگان بحث میکند و او را بی وجدان میخواند. مژگان می‌گوید‌ که مجبور بوده است و این قضیه ربطی به زلیخا ندارد و خانه متعلق به اوست. زلیخا می‌گوید که آنها واقعا لیاقت پول را ندارند. سپس می رود. مژگان کنجکاو ماجرای پول شده و دنبال زلیخا می رود و سوال میکند، اما زلیخا جواب نداده و سوار ماشین می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 323 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 324 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم :دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *