دسته: ❤️ سریال گلپری

گلپری به یک دفتر وکالت می رود. او در آنجا با کادیر قرار دارد که از قبل همدیگر را میشناخته اند و بعد از سالها یکدیگر را ملاقات می کنند. کادیر می گوید: ”...

گلپری و کادیر به بازار تاشکین می روند و کادیر با دیدن آنجا یاد خاطراتش می افتد. او در خیالش به زمان کودکی اش برمی گردد. زمانی که پدرش چمدان به دست می خواهد...

در خانه یعقوب خان، بچه ها به خاطر این که مجبورند با مادرشان به استانبول بروند ناراحتند. پدربزرگشان اطمینان می دهد که به زودی آنها را برمی گرداند. عمه کادر و فاطما خانم گریه...

گلپری بعد از اینکه دنبال ماشین علی می دود روی زمین می نشیند، گریه می کند و کمک می خواهد. کادیر این صحنه را می بیند و ماجرا را از او می پرسد و...

حسن و جان به خانه ی پدربزرگشان می روند و گلپری به آنها می گوید که بعد از پیدا کردن بدریه آنها را دوباره به استانبول خواهد برد. سپس او و کادیر به همراه...

گلپری که دنبال ردی از بدریه است به یاد ماجرای نهال و علی می افتد. او به کادیر توضیح می دهد که نهال قبلا نامزد علی بوده است و تا حد مرگ از او...

یعقوب خان از گلپری می خواهد سریع تصمیم بگیرد که برای او عروسی بگیرند یا برای بدریه. آنها کمی باهم بحث می کنند و در نهایت گلپری به خاطر بچه ها فداکاری می کند...

گلپری برای تسویه به دفتر وکالت می رود و چون کادیر در آنجا نیست، وارد اتاق برادر او می شود. برکان که از قبل او را می شناسد با خوشرویی از او استقبال می...