خلاصه داستان سریال آچمز قسمت ۲۵ + زیرنویس و دوبله

در برنامه ی تلوزیونی “گفت و گوی روز” مجری موضوع کم آبی را به عنوان بحث اصلی مطرح می کند. در همان ابتدا مصیب زبانش می گیرد و سکوت می کند. اما بعد از چند دقیقه خیلی خوب صحبت می کند. او از کشاورزانی مثل ابک که در زمین هایشان محصولاتی شبیه هندوانه می کارند گله می کند زیرا هندوانه بسیار آب خور است. طرف مقابل یعنی آقای سرمدی می گوید: «شما اصلا به فکر معیشت کشاورزها نیستی. می دونید با کور کردن اون همه چاه چند کارگر رو بیکار کردید؟ » مصیب از کارگری کردن خودش صحبت می کند و زحمت هایی که در زمین های کشاورزی کشیده را به رخ سرمدی می کشد تا به او نشان دهد بیشتر از همه از درد کارگران آگاه است. در ادامه سرمدی سعی می کند چیزی بگوید اما مصیب میان سخن او می پرد و می گوید: «منظورتون پرونده ی اخلاقیه؟ من که می دونم اطرافیان شما چه پاپوش هایی برای من درست کردن. من همین جا اعلام می کنم که امروز با یک خانم مهربان و کارآفرین عقد کردم. گول این جوسازی ها رو نخورید. »

خانم جان و شهلا که مصاحبه ی مصیب را می بینند به او خیلی افتخار می کنند. متین هم بعد از دیدن آن پیش آقای افخم که موضوع پرونده ی اخلاقی را قبلا به او تذکر داده بود، می رود و می گوید: «آخه قرارمون این بود؟ رفته جای بابای من زن گرفته و تو برنامه ی زنده رسما اعلام کرده. چطوری میشه جمعش کرد! به من بگین بابای من کجاست؟ »  افخم به او اطمینان می دهد که جای گلکار امن است و متین می گوید: «قشنگ معلومه بهم اعتماد ندارید. من که از همون اول همکاری کردم. »

فرزاد که فکر می کرد به خاطر کلاه برداری از گلکار دستگیر شده است، در اداره ی پلیس متوجه می شود که شاکی خصوصی دارد. همسر سابق او نیلوفر، برای گرفتن مهریه اش از او شکایت کرده. نیلوفر در دادسرا و در حضور قاضی به فرزاد می گوید: «پنج ساله به غیر از دروغ چی به من گفتی؟ پنج سال تمام طلاهای تقلبی جای جواهرات واقعی به من دادی! » قاضی طلاهای تقلبی را به فرزاد نشان می دهد و نیلوفر ادامه می دهد: «به هر مناسبتی یکی از اینارو کادو می کرد و می داد به من. » فرزاد از کارش دفاع می کند و می گوید که نفس کار مهم است! قاضی حکم می دهد که مهریه ی۲۰۰ سکه ای نیلوفر پرداخت شود. فرزاد از حاج آقا ۲۴ ساعت فرصت می خواهد تا مقدار زیادی از مهریه را بدهد. اما قاضی بدون وثیقه ی یک میلیاردی به او اجازه ی خارج شدن از بازداشتگاه را نمی دهد. فرزاد هم برای بیرون آمدن از آنجا و پرداخت کردن مهریه ی نیلوفر، با مصیب ملاقات می کند و به او می گوید: «میری پیش زرین و بهش میگی که تا بعد از ظهر وقت داره ۶۵۰ میلیون پول جور کنه. وگرنه مجوزش امضا نمیشه. »

آقای اسدی به محل کار لطیف و نینا می رود و آنها را در حال شوخی و خنده می بیند و می گوید: «همیشه محیط کارتون انقدر شوخ و شنگه؟! » او بعد از شنیدن توضیحات لطیف درباره ی کار، از نینا می خواهد که بگذارد به تنهایی با لطیف صحبت کند. اسدی از لطیف سراغ فرزاد را می گیرد اما او هم نمی داند که فرزاد کجاست. لطیف هم که فرصت دستش آمده نینا را از اسدی خواستگاری می کند. اسدی با داد و بیداد می گوید: «بیخود می کنی! من نینارو آوردم اینجا که کار کنه. » سپس نینا را از آنجا می برد.

 

 

 

قسمت‌های بعدی سریال آچمز را در این صفحه پیدا کنید. اگر می‌خواهید به محض انتشار، از آن مطلع شوید، درصفحه تلگرامی پاورقی عضو شوید. پیشنهادهای خود را هم برای مشکی‌مدیا کامنت بگذارید.

همچنین برای مطالعه داستان‌های سریال‌های دیگر، می‌توانید از این صفحه مربوط به پاورقی‌ها (ری‌کپ) استفاده کنید.

 

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *