خلاصه داستان سریال لروکس / همه جا تو قسمت ۵ + زیرنویس و دوبله
سلام ؛ در این مطلب خلاصه داستان قسمت پنجم سریال عاشقانه لروکس را برای شما عزیزان آماده کرده ایم .
دمیر وسایل های لروکس را بیرون گذاشته و کلید در را تعویض کرده است. لروکس وقتی از راه میرسد، نمیتواند در را باز کند. او به در پشتی میرود و میبیند که تنگ ماهی اش در ایوان روی میز است. همچنین تمام وسایل اتاقش در حیاط گذاشته شده.
او از اینکار دمیر عصبانی میشود و به در شیشه ای بالکن میکوبد اما دمیر در حال آشپزی ست و اهمیتی به لروکس نمیدهد. لروکس صندلی ای پرت میکند و شیشه ی بالکن میشکند. او در حالی که جلو میآید میگوید : « دیگه هیچوقت به ماهی من دست نزن. اینجا خونه ی منه اگه همه جارو قفل کنی، من با سر وارد میشم» دمیر برای اینکه پای لروکس روی شیشه نرود، او را بغل میکند. دمیر به دست و پا زدن های لروکس اهمیت نمیدهد و او را در اتاق روی تخت می اندازد و میرود. او در را به روی لروکس قفل میکند و میگوید :« فعلا اینجا بمون تا آروم بشی. من برم شام بخورم قبل از اینکه غذا سرد بشه.» لروکس مدام به در میکوبد و دمیر را صدا میکند. او نگران ماهی اش است که نکند گربه ها آن را بخورند. دمیر با ظرف غذا پشت میز در ایوان مینشیند. لروکس که در اتاق طبقه بالاست، وارد ایوان بالایی میشود. بوی غذا در فضا پخش شده است و لروکس ضعف کرده.
ناگهان مادرش با او تماس میگیرد. مادر لروکس سعی دارد دخترش را راضی کند که برگردد و پسر فامیل را ببیند. او میگوید: « درستو خوندی، کار پیدا کردی، خونه هم گرفتی. دیگه وقتشه سروسامون بگیری» لروکس مادرش را دست به سر میکند تا بیشتر از این در مورد ازدواج صحبت نکنند. او از اتاق ملافه برمیدارد و قصد دارد از روی شیروانیِ جلوی ایوان، پایین برود و به حیاط بپرد. دمیر قفل در را باز میکند و لروکس با دیدن او از شیروانی پایین میافتد. دمیر با عجله و نگرانی پایین میرود. یکی از شانه های لروکس در رفته است. دمیر با اصرار دست لروکس را میگیرد و شانه را سرجایش می اندازد. لروکس درد بسیاری را تحمل میکند. او در حالی که پشت میز نشسته، غر میزند و از دست دمیر حرص میخورد. دمیر قرص شل کننده عضلات می دهد تا درد شانه کمتر شود. لروکس از روی لج چندین قرص را باهم می اندازد.
صبح روز بعد، لروکس که روی کاناپه خوابیده، بیدار میشود. او متوجه عوض شدن لباسش و بوی بد کرم میشود. دمیر با یک کاسه سوپ میآید و جلوی لروکس میگذارد. لروکس او را بازخواست میکند و میگوید : « من دیشب بیهوش شدم. تو به من دست زدی لباسامو عوض کردی. چیکار کردی؟» دمیر داستان دیشب را تعریف میکند: « بهت گفتم یدونه قرص بخور اما چندتا خوردی. رفتی رو حالت گیجی و خماری. همش چرت و پرت میگفتی. فکر میکردی من پیتر پن ام و میخواستی منو ببوسی. لباساتو عوض کردی و من به دستت پماد زدم. اینم از خوبی من» لروکس تکذیب میکند و اعتقاد دارد از اینکارها نمیکند. دمیر به حمام میرود و لروکس سوپ اش را میخورد. لروکس وارد سرویس شده و با بدن نیمه لخت دمیر مواجه میشود.
او چشم هایش را میبندد و میگوید که چیزی ندیده است. دمیر که به تازگی از حمام بیرون آمده، حوله اش را به کمرش پیچیده است. لروکس تیکه میاندازد و میگوید: « معلومه همش رفتی باشگاه عضله درآوردی. دخترا دیگه عضله دوست ندارن، از باهوشی خوششون میاد» لروکس این حرف هارا میزند اما خودش مدام به عضله ها نگاه میکند. دمیر این موضوع را میداند و آرام از کنار لروکس رد میشود.
هردو برای رفتن به سرکار حاضر میشوند. لروکس یک پیراهن گل دار پوشیده و میخواهد مثل همیشه با دوچرخه سرکار برود.
دمیر به او میگوید که باید یک کت بپوشد و شانه اش گرم بماند. لروکس به ناچار سوار ماشین دمیر میشود. دمیر، لروکس را به بیمارستان میبرد. دکتر پس از معاینه میگوید که مشکلی نیست ولی برای کاهش درد باید یک آمپول بزند. لروکس که از آمپول میترسد سعی میکند فرار کند. اما دمیر او را میگیرد و پرستار به دست لروکس آمپول میزند. دکتر میخندد و به لروکس آبنبات چوبی میدهد. دمیر در راه مدام به لروکس میخندد. او را جلوی داروخانه پیاده میکند تا دارو بخرد و خود به شرکت میرود.
در شرکت، همگی در عملیات چیتا دست به یکی کرده اند. آنها قصد دارند دمیر را خسته کنند تا شرکت شان برود. بوراک فکری میکند تا سخت گیر ترین مشتری شرکت را به جان دمیر بیندازد.