خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۴۱ + زیرنویس و دوبله

جمره و جنک باهم روبرو می‌شوند. جمره که از دیدن جنک شوکه شده، فرار میکند. او تا جایی که می‌تواند می‌دود. حتی در راه لنگه کفشش جا می‌ماند اما جنک که دنبالش است کفش را برمیدارد. جمره بلاخره خسته شده و می‌‌ایستد. جنک او را گیر می‌اندازد و می‌خواهد جای ندیم را بداند. جمره می‌گوید: « تو اومدی مارو لو بدی. ترسیدی حال ندیم خوب بشه. تو هم مثل مادرتی.» جنک می‌گوید که قصد کمک کردن دارد زیرا بزودی شنیز پیدایشان می‌کند. جمره که دیگر به جنک اعتماد ندارد جیغ می‌کشد و کمک می‌خواهد. مردم به سر جنک می‌ریزند و او را از جمره جدا می‌کنند. جمره می‌دود و به مسافرخانه بازمیگردد و مردی از افراد شاهین تعقیب اش می‌کند.
پسرخدیجه به اتاق ندیم می رود و به دنبال راهی برای بدست آوردن پول است. او و ندیم درگیر می‌شوند و ندیم زمین می‌افتد. پسر ویلچر را می‌گردد و دکمه سردست باارزشی که به ندیم ارث رسیده بود، پیدا میکند. او با خوشحالی توافقی می‌کند که جواهر را در ازای سکوت اش بردارد. ندیم عصبانیست و به رویش تف می‌اندازد ولی پسر کتک اش می‌زند.
جمره میرسد و به خدیجه می‌گوید که خریدها‌ را در یک دعوای خیابانی از دست داده، سپس سراغ ندیم می‌رود. ندیم مثل همیشه روی ویلچرش نشسته و چیزی درمورد آن پسر نمی‌گوید. جمره با ناراحتی می‌گوید که جنک آنها را پیدا کرده. ندیم که دل تنگ پسرعمویش است خوشحال می‌شود اما جمره می‌گوید که دیگر نمی‌شود به جنک اعتماد کرد.
جنک در خیابان ها قدم می‌زند تا بلکه دوباره بتواند جمره را ببیند.
.
آگاه به شنیز و شاهین نگاه می‌کند. او اینک از کارهای پنهانی همسرش خبر دارد. شاهین آرام حضور آگاه را خبر می‌دهد. شنیز نزدیک آگاه رفته و طوری رفتار می‌کند که انگار با شاهین در مورد داروها صحبت می‌کرد. آگاه چپ چپ نگاه می‌کند و سوار ماشین می‌شود تا به آنتاکیا برود. زیرا از رفتن پسرش به آنجا باخبر شده. شاهین با مردی که جمره را تعقیب کرده هماهنگ می‌کند تا به پسر صاحب مسافرخانه پول بدهد و اتاق ندیم را آتش بزند. پسر با دیدن آن پول ها به راحتی می‌پذیرد که شب اتاق را آتش بزند.
جرن بخاطر مادرش گریه می‌کند و از کرده خود پشیمان است. او با گریه مادرش را می‌خواهد، نریمان عصبانی می شود و میگوید: « مگه اون برات مادری کرده!؟ تو رو من بزرگت کردم.من همیشه حامی تو بودم» جرن مادربزرگش را در آغوش می‌گیرد.
در اداره پلیس سحر و جیوان در اتاق بازجویی هستند. سحر سکوت کرده و چیزی نمی‌گوید. جیوان با اینکه می‌گوید ارتباطی با خواهرش (جمره) ندارد، پلیس ها باور نمیکنند.
شب می‌شود و خدیجه توسط پسرش راضی شده تا مسافرخانه را خالی کنند. پسر‌‌ش به بهانه سم پاشی همه را بیرون می‌کند، سپس با صدایی بلند، طوری که جمره بشنود، از بازداشت سحر می‌گوید. جمره جلو می‌آید و از مادرش می‌پرسد. پسر دکمه سردست ندیم را نشان می‌دهد و می‌گوید: « نگران نباش با ندیم معامله کردم. به پلیس لو تون نمیدم» جمره که شدیدا ناراحت شده به اتاق بازمی‌گردد و میگوید که مادرش را بخاطر او دستگیر کرده اند. او عذاب وجدان می‌گیرد و به گوشی جرن زنگ می‌زند. جرن وقتی می‌فهمد خواهرش پشت خط است، دادو بیداد می‌کند و ناسزا می‌گوید. جمره تصمیم اش را گرفته و قصد دارد خود را تسلیم کند. با گفتن این حرف گوشی را قطع می‌کند. شنیز که این حرف هارا شنیده، مدام به شاهین زنگ میزند اما اثری از او نیست.
جمره با گریه به ندیم می‌گوید که نمی‌تواند مادرش را رها کند. او قول می‌دهد که هیچوقت از ندیم جدا نشود و همیشه کنار‌ش باشد. ندیم به سختی حرف می‌زند و می‌گوید: « تورو مجازات میکنن، نرو» خداحافظی برای جمره سخت است. او بلاخره دل می‌کند و می‌رود و در خانه را قفل می‌کند. ندیم مدام با ویلچر به در می‌کوبد و جمره را صدا می‌زند. ناگهان پسر صاحب خانه برق را قطع می‌کند. جمره گریه می‌کند و می‌گوید: « نترس ندیم، یکی رو خبر می‌کنم بیاد دنبالت. هیچی نمیشه» پس از رفتن جمره، پسر که بیرون اتاق نفت ریخته با یک کبریت آن را آتش می‌زند. اینک ندیم در اتاقی که درش قفل شده و در حال سوختن است، گیر افتاده. پلیس سر می‌رسد و آتش نشانی را خبر می‌کند. جمره که متوجه آتش‌سوزی شده بازمی‌گردد و برای ندیم فریاد می‌زند. پلیس ها جمره را دستگیر کرده و به ماشین می‌برند. جنک متوجه قضیه شده و به طرف آتش می‌دود. او پنجره را با صندلی می‌شکند و ندیم را که بیهوش در زمین افتاده بلند می‌کند. در همین لحظه آگاه می‌رسد و جنک و ندیم را می‌بیند. ندیم به بیمارستان منتقل می‌شود اما قلبش از کار می افتد…

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *