خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۶۱ + زیرنویس و دوبله

پیرمرد کتاب فروش به آنها میگوید که جلد کتاب به صورتی که زندانی ها داخل آن چیزی جاسازی میکنند، بسته شده است. جنک و آزرا جلد کتاب را باز کرده و متوجه جای چیز کوچکی می شوند که خالی است. پیرمرد میگوید که احتمالا قبل از آنها، کسی پیغام را گرفته است و آن را برداشته. آزرا مطمئن است که جانسو این کار را نکرده، زیرا در این صورت از او مخفی نمی‌کرد. جانسو که به خانه رفته و کیفش را می‌گردد، متوجه نبود کتاب شده و یادش می آید که کتاب را در رستوران جا گذاشته بود‌. او با آزرا تماس میگیرد اما آزرا که هنوز در کتابفروشی است جواب او را نمی‌دهد.
سومرو به کافه رفته و به برهان میگوید که مطمئن است او با تهدید مسعود برای متهم دانستن در قتل کمال، از او پول گرفته است و آن پولهایی که دیروز همراهش بود را، از باجگیری مسعود و هولیا به دست آورده. برهان که خیالش راحت می شود او چیز دیگری را متوجه نشده، این قضیه را انکار کرده و میگوید که میتواند از هولیا بابت پول گرفتن او بپرسد. او از سومرو میخواهد که بخاطر حرصی که از جدا شدن جانسو از خودش دارد، به او تهمت نزند‌.
سراب به اتاق ملیس آمده و سراسیمه اتاق او را می‌گردد، اما ملیس چمدان و لباسی با خودش نبرده است. او فقط روی آینه پیغامی گذاشته و نوشته است که همه چیز در این دنیا ناامید کننده است. سراب خیلی نگران و ناراحت می شود.
او آردا را بخاطر اینکه مسبب این اتفاق بوده است به شدت دعوا میکند و میگوید که بخاطر بی فکری و تصمیم خودسرانه باعث ناراحتی و رفتن ملیس شده است. آردا بیرون رفته و از آژانس و تاکسی ها سراغ ملیس را میگیرد اما کسی او را ندیده است. سراب به خواسته فریده خانم تصمیم می‌گیرد که به جنک خبر بدهد. زرین خانم با این قضیه مخالفت می‌کند و نمیخواهد جنک نگران شود ،اما فریده خانم حق جنک میداند و پیدا شدن ملیس را اولیت قرار میدهد. جنک و آزرا تازه از مغازه کتابفروشی بیرون آمده اند که سراب با جنک تماس گرفته و گم شدن ملیس را خبر میدهد و میگوید که او پیش قدیر نیز نرفته است. جنک سریع سوار ماشین شده و سراغ قدیر می رود تا با چشم خودش ببیند. جانسو دوباره با آزرا تماس گرفته و خبر کتابش را میگیرد. آزرا میگوید کتاب پیش اوست و برایش می آورد.
قدیر در تعمیرگاه است و میگوید که خودش نیز به ترمینال ها سر زده ولی خبری از ملیس نیست. جنک از دست قدیر به شدت عصبانی است و او را تهدید میکند که در صورتی که اتفاقی برای ملیس بیفتد او را نابود خواهد کرد. آزرا جنک را کنار کشیده و سعی دارد او را آرام کند.
ملیس به تنهایی لب ساحل در پارک در حال راه رفتن است و در عالم دیگری است.‌ او خیلی ناراحت است و بی توجه به همه چیز فقط قدم می زند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *