خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۴۸ + زیرنویس و دوبله

zmtefYdEkjY
شنیز در خلوت شوهرش را نسبت به جمره پر می‌کند. او می‌گوید « پسرمونو میفرستی آمریکا اینجوری از دست اون دختره خلاص میشه. حکم دختره رو هم گرفتی اینجوری ندیم هم خلاص میشه. ولی ما باید کاری کنیم که دیگه طرف ما نیاد. این دختر بازیگر خوبیه. اون هم مثل خواهرش پول پرسته اما نقش بازی میکنه» شنیز با اجازه از آگاه به افرادشان می‌گوید که به مسافرخانه بروند و کاری کنند جمره بیرون شود و کارش را از دست بدهد. همچینن دیگر نتواند آن اطراف کار کند.
جنک متوجه می‌شود که مادر وپدرش برای جمره نقشه ای دارند. جنک در این مورد سوال می‌کند اما جوابی نمی‌گیرد. او پدرش را تهدید میکند که جواب سوالش را بدهد. آگاه عصبی شده و دعوایش می‌کند. آگاه آنقدر از دست پسرش کفری شده که دلش می‌خواهد او را کتک بزند. جنک دوباره بخاطر بزدل بودنش تحقیر می‌شود.
داملا می‌خواهد بیرون برود و سویچ ماشین را از راننده می‌گیرد. داملا جیوان را صدا می‌زند تا با او بیاید. جیوان که دیگر اخراج شده و راننده نیست، تعجب میکند. اما داملا خودش رانندگی می‌کند و می‌گوید که جیوان را به عنوان کمک راننده می‌خواهد. آنها به منطقه زیبا و سرسبز می‌روند که از آنجا کل شهر دیده می‌شود. جیوان می‌گوید که این شهر ظالم است و هرکس پایش را آنجا بگذارد بلعیده می‌شود. داملا می‌گوید که این مکان، پاتوق اوست و وقتی از مشکلات خانوادگی اش خسته می‌شود، به اینجا می‌آید تا فراموش کند. او می‌گوید که با فراموش کردن اتفاقات کمتر صدمه میبیند. جیوان فکر می‌کرد داملا دختری لوس است که هیچ چیز برایش مهم نیست اما اشتباه میکرده. داملا برای اینکه حال جیوان را خوب کند او را به خلوت اش برده است.
جرن از نورتن می‌شنود که قرار است جنک به آمریکا بازگردد. او که کفری شده به اتاق شنیز می‌رود و میگوید « نمیتونی جنک رو بفرستی» شنیز پوزخندی می‌زند و میگوید که جنک پسری مجرد و آزاد است، هرجا که دلش بخواهد می‌تواند برود. جرن به بچه اش اشاره می‌کند و می‌گوید که جنک هرجا برود این بچه او را بازمی‌گرداند. شنیز با این حرف ها به فکر فرو می‌رود.
سحر با توجه به گفته های جمره، به دخترش جرن شک کرده که نکند واقعا ندیم را شکنجه می‌دهد. او قبلا هم ترس را در چشمان ندیم دیده است. برای همین به اتاق ندیم می رود و با او در مورد جرن صحبت می‌کند. او عقیده دارد که دخترش به کسی بدی نمی‌کند. وقتی سحر برای برداشتن حوله به رفته، جرن وارد اتاق می‌شود و با صدای بلند به ندیم می‌گوید‌ « جنک هم میخواد برگرده آمریکا. من با تو اینجا چیکار کنم؟ تورو میکشم» نفرت از چهره ی جرن پیداست. سحر که شاهد این منظره بوده از تعجب دهانش باز مانده و جلو می‌آید.
رئیس جمره، از افراد آگاه پول گرفته تا جمره را بیرون کند و این کار را می‌کند. جنک از روی لج با پدر و مادرش سراغ جمره می‌رود و میگوید « برای نجات ندیم یه پیشنهادی دارم.»

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *