خلاصه داستان سریال بوی باران قسمت ۵۹ + زیرنویس و دوبله

رستگار که فکر می کند سیاوش واقعا با ژست نیکوکاری همکار مهندس بوده و در ماجرای پولشویی نقش داشته، این موضوع را برای سیمین تعریف می کند. سیمین بیش از پیش نگران می شود و خلاف کردن سیاوش را باور ندارد.

رستگار به یکی از مسئولین که دوست قدیمی اوست درباره ی گردش مالی عجیب و غریب باند مهندس توضیح می دهد و می گوید که آن باند قرار بوده حدود یک سال پیش تمام سرمایه هایش را به دلار تبدیل کند و از کشور خارج کند اما فقط ۱۸۰ میلیون دلار را خارج کرده اند و پلیس موفق شده از خروج ۵۲۰ میلیون دلار جلوگیری کند.

شهرام به فرشته می گوید اینکه مرجان انقدر ملک و املاک به نام او می کند و پول دستش می دهد عادی نیست. فرشته جواب می دهد: «چون کسی رو نداره بهش اعتماد کنه. اونقدر عقل داشتم که یجوری ناکارش کنم کسی رو جز من نداشته باشه. اما تو این فکرم که این پولایی که میریزیم تو حسابای مختلف همیشه یه بخش بزرگیش گم میشه. مرجان همش سرش تو لپ تاپشه. یه کارایی می کنه که نمی دونم چیه. » او از شهرام می خواهد که برایش یک هکر پیدا کند. فرشته متوجه می شود که مرجان تمام کارهایش را به اسم او انجام می داده است. او به کمک مردی که شهرام معرفی کرده، لپ تاپ مرجان را هک می کند. مرد هکر می گوید که مرجان برای خودش بیت کویین می خرد که یک ارز اینترنتی است و می توان با آن خرید و فروش کرد. از فوایدش هم این است که ارزهای دیگر را می توان مصادره کرد، اما بیت کویین را نه. فرشته از او می خواهد که رمز استفاده از آن پول ها را برایش هک کند. او هم چیزی شبیه فلش به فرشته می دهد تا اطلاعاتی را از گوشی مرجان وارد آن کند. فرشته در خانه و دور از چشم مرجان موفق به این کار می شود.

سیمین به ملاقات پسرش می رود تا از او اطلاعاتی درباره ی مرجان بگیرد.برای اینکه طبق گفته ی رستگار در نبود مرجان همه چیز گردن شهاب و سیاوش نیفتد. او از حرف های شهاب می فهمد که یکی از پاتوق های مرجان باشگاه اسب سواری است. سیمین به باشگاه می رود و متوجه می شود که مرجان و پدرش مدت ها به آنجا نرفته اند. او با دادن رشوه به مسئول آنجا، نشانی و شماره تلفن آنها را می گیرد و از این طریق خانه ی مونا را پیدا می کند. مونا به سیمین می گوید که از مرجان بی خبر است و اگر هم می دانست او کجاست، خودش او را تحویل پلیس می داد زیرا او متوجه شده که لو دادن مهندس کار مرجان است. سیمین که چیزی دستگیرش نشده شماره اش را به مونا می دهد تا اگر خبری از مرجان شد او را در جریان بگذارد.

رستگار از مهندس بازجویی می کند و می پرسد که از چه کسانی دستور می گرفته است. مهندس حرفی نمی زند و فقط از کارهایش دفاع می کند. او می گوید: «آدم معتاد از من جنس نگیره از یکی دیگه می گیره! من فقط موادم رو تولید کردم. میدونی چقدر شغل ایجاد کردم؟! » رستگار از گفت و گو با او عصبی می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *