خلاصه داستان سریال لکه قسمت ۵ + زیرنویس و دوبله

بیرکان کیف یاسمین که دست یکی از پلیس ها بوده را تحویل می‌گیرد. او محتویات کیف را باز کرده و بسته پول را در آن میبیند. به یاسمین زنگ می زند و از او میخواهد تا به کلانتری بیاید. یاسمین به کلانتری رفته اما بیرکان در مورد کیف به او چیزی نمی‌گوید و فقط اطلاعاتی در مورد شیرین از او میپرسد. وقتی یاسمین پیگیر کیفش می شود، بیکران به او میگوید هنوز خبری نشده و حتما آن را پیدا خواهد کرد.
موقع خروج یاسمین، جم هم بخاطر امضاهای مانده ی وکیل آردا دوباره به کلانتری آمده و با هم روبرو می شوند. یاسمین میگوید که بخاطر دزدیده شدن کیفش به آنجا آمده. جم دوباره بابت آن اتفاق از یاسمین معذرت خواهی میکند اما یاسمین حرفهای او را به خودش برگردانده و جم را تحقیر میکند.
بعد از رفتن یاسمین، بیرکان همکار خود را صدا زده و پول های یاسمین را بین خودشان تقسیم میکنند. او قصد پس دادن پول ها را ندارد.
یاسمین به پرورشگاه رفته و به سختی به مراد میگوید «پولهای عمل دزدیده شده و عمل تو کمی عقب خواهد افتاد.» مراد به او میفهماند که مهم نیست. اما در واقع بسیار ناراحت شده و بعد از رفتن یاسمین دیگر آن کودک آرام سابق نیست و پرخاشگری می کند.
بیرکان به شرکت سرپیل رفته و وقتی متوجه می شود او یاسمین را از ترس دردسر درست کردن اخراج کرده، او را وادار میکند تا دوباره یاسمین را سر کار برگرداند و بابت پس دادن پول او را تحت فشار نگذارد.
مادر آردا که وضع مالی خوبی دارد، برای او ماشین خریده و شرکتی جدید تاسیس می‌کند و در اختیار آردا میگذارد. آردا از این بابت بسیار خوشحال و به خود مغرور شده است.
سرپیل خانم به یاسمین زنگ زده و او را دوباره به سرکار برمیگرداند. یاسمین دوباره برای انجام تدارکات به مراسمی رفته که مربوط به شرکت جم است. جم و محمد در آنجا حضور دارند. از پروشکغبا یاسمین تماس گرفته و به او میگویند مراد که بسیار ناراحت و عصبی بوده، از پرورشگاه فرار کرده است. یاسمین هول شده و قصد رفتن دارد. جم که حال او را میبیند میخواهد به او کمک کند. یاسمین قضیه را به او میگوید. جم قصد کمک دارد اما یاسمین قبول نمیکند.جم به او میگوید «قیافه گرفتن را الان کنار بگذار و بیا دنبال برادرت بگردیم». آن دو با هم سمت پرورشگاه می روند و تمامی خیابان ها را می‌گردند. یاسمین که دلسرد شده، به بیرکان زنگ زده و تقاضای کمک میکند. بیرکان تیمی را برای پیدا کردن مراد اعزام میکند.
بعد از مدتی گشتن، یاسمین حدس می‌زند که کجا می تواند مراد را پیدا کند. آنها به محله ای می روند و او مراد را که روی تابی نشسته پیدا میکند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *