خلاصه داستان سریال ترکی بچه قسمت 69

همراهان گرامی در این بخش خلاصه قسمت 69 سریال بچه ( قسمت پایانی ) را برایتان اماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال ترکی بچه

سریال بچه قسمت 69

نحسن که دوباره تصمیم به کشتن رضا دارد، سعی میکند از علی کمال حرف بکشد تا آدرس رضا را پیدا کند، اما علی کمال میگوید که از جای او خبر ندارد.

حسن به صورت اتفاقی، کارت پستالی که رضا برای شعله فرستاده بود را روی میز میبیند و دست خط آن را با نامه ای که داخل نقاشی پیدا کرده بود چک میکند، و کاملآ مطمئن می شود که رضا نامه تهدید را برای علی نوشته بود.

او نامه را به آسیه نیز نشان میدهد.

افه برای بازی با ماشین خود به حیاط رفته است. رضا به عمارت آمده و پنهانی‌، افه را با خود سوار ماشین کرده و می برد. او در جواب افه میگوید که او را پیش پدربزرگش خواهد برد.

در خانه وقتی متوجه می شوند که افه توسط رضا دزدیده شده، همگی پریشان می شوند و شروع به گشتن میکنند.

وکیل حسن خبر میدهد که پلاک ماشین رضا در خیابان به سمت قبرستان دیده شده است.

آنها همگی به قبرستان می روند و دنبال افه می‌گردند.

رضا، افه را سر خاک علی می برد. افه از رفتارهای رضا می ترسد و از او میخواهد که به خانه برگردند، اما رضا اهمیتی به افه نمی‌دهد.

کمی بعد، حسن آنها را پیدا میکند و جلو می رود. افه با دیدن حسن خوشحال شده و به سمت او می دود و او را بابا صدا می زند.

حسن شوکه و منقلب می شود. او افه را به آکچا می سپارد تا از آنجا دور شوند.

رضا اسلحه به سمت حسن میگیرد تا او را سر خاک پدرش بکشد.

آنها کمی با یکدیگر بحث میکنند. سپس قبل از اینکه رضا به حسن شلیک کند، آسیه از پشت سر به رضا شلیک کرده و او را مجروح میکند.

آسیه تازه متوجه می شود که قبر اصلی علی در این محل بوده است.

او قصد دارد رضا را بکشد، اما علی کمال پیش آنها می آید و به آسیه میگوید که رضا سه ماه بیشتر زنده نیست و کاری به او نداشته باشد.

آسیه به رضا نگاه کرده و نمی‌تواند نفرتش را کنترل کند. او میگوید که سه ماه نیز برای او زیاد است، و سپس رضا را میکشد.

پدر آسیه به مغازه علی می رود. او قصد دارد خودش را دار بزند، تا از شر عذاب وجدان علی خلاص شود، اما دوباره همه چیز را فراموش میکند.

او قبل از بیرون آمدن از مغازه‌، سکته کرده و میمیرد.

چند ماه بعد، وکیل به دیدن آسیه در زندان می رود.

او میگوید که آسیه بخاطر دفاع از خود، عفو گرفته و چند ماه دیگر آزاد می شود.

آسیه میگوید که میخواهد در زندان بماند، زیرا او باید جزای تمامی گناهانش را پس بدهد.

او از وکیل میخواهد که در مورد عفو چیزی به پسرانش نگوید.

روز عروسی آکچا و حسن است.

آنها سه تایی به عمارت آسیه می روند و به همراه خانواده علی کمال و دوستان حسن و امینه، جشن کوچکی میگیرند.

علی کمال، سند انتقال مالیکت عمارت را به حسن می دهد و می‌گوید که چند روز دیگر از آن خانه می روند.

حسن شوکه شده و سپس میگوید که آن عمارت برای آنها خیلی بزرگ است و همگی می‌توانند با هم در آنجا زندگی کنند.
آنها سپس با خوشحالی به رقص و پایکوبی خود ادامه می‌دهند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال بچه  قسمت 69 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال بچه قسمت 70  مراجعه فرمایید.

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *