خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت ۵۲ + زیرنویس فارسی و دوبله

خلاصه قسمت ۵۲ سریال ترکی دختر سفیر تقدیم نگاه شما کاربران عزیز

 

ناره در فرودگاه حرف را عوض می کند و به سنجر می گوید: «مادرت سکته کرده و در بیمارستان بستری است.

سنجر به او می گوید: «بعدا با تو در مورد آن چاقوکشی صحبت می کنیم. و با عجله به سمت بیمارستان می رود.

خالصه را به بخش منتقل می کنند و او هم از یحیا سراغ سنجر را می گیرد.

یحیا از این که می بیند بعد از این همه ماجرا مادرش هنوز به فکر سنجر است ناراحت می شود.

الوان کنار خالصه می رود تا کمکش کند و لباس هایش را عوض کند ولی خالصه به او می گوید: «وقتی آنقدر راحت می توانی آبروی من را ببری حق نداری به من دست بزنی.

و به جای او از منکشه کمک می خواهد.

الوان ناراحت شده به سالن بیمارستان می رود.

در همین حال سنجر از راه می رسد و خالصه با دیدن او گریه می کند.

سنجر به او می گوید: «به گاوروک سپرده ام بعد از مرخص شدنت تو را به عمارت برگرداند تا از تو پرستاری کنند.

ولی با کارهایی که کرده ای نمی دانم چطور می توانم تو را ببخشم.

بعد به سالن می رود و یحیا به او می گوید: «وقتی این همه خائن دور و بر مادرم را گرفته معلوم است که سکته می کند! و به الوان خیره می شود.

گلسیه به سنجر می گوید: «خالصه خانم وقتی شنید که یحیا الوان را از خانه بیرون کرده و دیگر راه نمی دهد سکته کرد.

سنجر به سمت یحیا هجوم می برد و می گوید: «چطور جرئت میکنی خواهر من را از خانه بیرون کنی؟! مادر ما اشتباهی مرتکب شد ولی الوان مثل یک شیرزن از حق دفاع کرد.

یحیا هم داد می زند: «اگر مادرم برای تو بی ارزش است برای من ارزش دارد.

و آنجا را ترک می کند. سنجر الوان را دلداری می دهد و می گوید که همراه زهرا به عمارت برگردد.

اما الوان می گوید: «من دیگر آنجا برنمی گردم. دست ناره هم درد نکند قرار شده مدتی در خانه او باشم.

سنجر از کار ناره خوشش می آید.

منکشه خودش را به سنجر می رساند و شوهرش را در آغوش می گیرد و می گوید: «پیش من بمان. اجازه نمیدهم با دختر سفیر زندگی کنی.

سنجر با ناراحتی می گوید: «آخرین بارت باشد از این حرف ها میزنی.

وقتی گیدیز ناره را از فرودگاه به خانه اش می رساند ناره به او می گوید: «سنجر فهمیده من به آکین چاقو زدم ولی نمیدانم از کجا خبردار شده.

گیدیز به او می گوید نگران نباشد اگر سنجر چیزی هم فهمیده باشد دلیلش را نمی داند.

یحیا که از دست الوان عصبانی است به شرکت می رود و داخل اتاق گیدز می شود.

دودو با دیدن او به سراغش می آید و از بین حرف های یحیا می فهمد که او زنش را به خاطر خالصه از خانه بیرون کرده است.

دودو که دنبال فرصتی برای نزدیک شدن به یحیا است شروع به تعریف از خوشتیپی او می کند.

گیدیز صدای خنده ی آنها را می شنود و با نگاه سرزنش آمیز دودو را سرکارش می فرستد و به یحیا هم هشدار می دهد که او متاهل است و مواظب رفتارش باشد و به جای این کارها از الوان خبری بگیرد.

یحیا به او می گوید: «دختر سفیر عقل همه تان را زایل کرده است.

شما خودتان را گم کرده اید.

گیدیز می گوید: «حالا دیگر فهمیده ایم که یک تار موی الوان به همه شماها می ارزد. تو مواظب رفتار خودت باش.

ملک منتظر پدرش است و غذا نمی خورد.

بالاخره سنجر خودش را موقع شام به خانه ناره می رساند و ملک را در آغوش می گیرد.

ناره که می داند سنجر برای سر درآوردن از ماجرای چاقوکشی آمده از او می خواهد به خانه اش برگردد.

سنجر به آرامی به او می گوید: «تا وقتی با هم حرف نزده ایم کسی جایی نمی رود.

آکین که موفق شده از دست سنجر جان سالم به در ببرد به خانه اش برمی گردد.

کرم که به سفیر قول داده تا در مقابل تحویل دادن آکین به او پنجاه هزار یورو دریافت کند در خانه ی آکین پنهان می شود تا به حرف های او گوش بدهد.

آکین که تازه متوجه شده ناره او را فریب داده و به خارج فرستاده است و خودش حالا در موغلاست با موگه تماس می گیرد و از او در مورد ناره می پرسد.

موگه که از او به شدت متنفر شده می گوید ناره در ترکیه نیست و خبری از او ندارد.

آکین با تعجب می گوید: «من میدانم ناره در موغلاست. این دروغ در شان تو نبود!

موگه با خشم داد می زند: «ولی وقتی تو از من سواستفاده می کنی و بعد در گوشه ای میندازی و میروی در شان من است!

و ادامه می دهد: «من به خاطر تو به همه دروغ گفتم ولی رنگ قرمز هم در شان تو است!

ویدیویی را که در آن چاقو خورده بودی و همه جایت خون آلود بود را دیدم.

آکین که متوجه حرف های موگه شده از او می پرسد که آیا سنجر هم آن ویدیو را دیده است؟

موگه که فکر نمیکرد او تا این حد پست باشد گوشی را پرت می کند و زیر گریه می زند.

آکین هم با عجله از اتاق بیرون می رود و به کرم می گوید: «به مقصد موغلا دوتا بلیط تهیه کن.

با هم به ترکیه می رویم.

کرم می گوید: «ولی شما تحت تعقیب هستید.

آکین جواب می دهد: «من با شناسنامه جعلی هرجا دلم بخواهد می روم. کلی هم پول همراهم دارم.

کرم از خدا خواسته قبول می کند.

 

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت سریال دختر سفیر لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال ترکی دختر سفیر قسمت ۵۳ مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *