خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 74

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 74 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 74

قهرمان بوز، بعد از تصادف ماشین گاوروک اکین را به خانه اش می برد اما نگران گاوروک است که مرده یا زنده مانده.

آکین از او می پرسد: «ناره را کی میدزدی؟ »

قهرمان به فکر فرو می رود.

پلیس ها اطراف خانه افه اغلو را می گردند و سنجر و ناره هم با نگرانی دخترشان را صدا می زنند.

ولی اثری از ملک نیست و ناره بیتاب است.

سنجر که از گاوروک که او را برای تحویل دادن آکین به پلیس به آسیاب قدیمی فرستاده بود خبر ندارد و به خدمتکار خانه می گوید گاوروک را پیدا کند و ناره به او می گوید: «باید سراغ یحیی برویم و دوباره از او سوال کنیم. »

منکشه داد و بیداد می کند که شکم درد دارد و دکتر می گوید بچه سالم است و مشکلی نیست.

اما الوان به او می گوید: «خودت را به موش مردگی زدی. اگر اتفاقی برای ملک بیفتد حسابت را خواهم رسید. »

سنجر و ناره سراغ یحیی می آیند و سنجر از او می پرسد: «دوباره برایم تعریف کن چه اتفاقی افتاد؟ »

الوان می گوید: «از منکشه هم بپرس حتما او هم چیزهایی می داند. »

یحیی از ترس اینکه منکشه درمورد دودو چیزی به الوان بگوید جواب می دهد: «من برای سوپرایز کردن الوان ملک را به خانه آوردم و دم در منکشه به او گفت که به زودی صاحب خواهر یا برادری خواهد شد و حال ملک بد شد و ما به خانه دویدیم تا کمک بگیریم و ملک غیبش زده بود. »

ناره داد می زند: «اگر بلایی سر دخترم بیاید این عمارت را با همه شما به آتش می کشم. » از هوش می رود.

سنجر او را روی تخت می خواباند تا حالش بهتر شود.

کمی بعد به سنجر خبر می دهند که گاوروک غیبش زده و اصلا آکین را به پلیس تحویل نداده.

سنجر و ناره از اینکه ملک و گاوروک همزمان غیب شده اند نگرانتر می شوند و به سمت آسیاب قدیمی می روند.

از آن طرف ذهن قهرمان درگیر گاوروک است.

آکین می گوید: «باید از ملک برای به تله انداختن ناره استفاده کنی. »

ولی قهرمان به سمت محل تصادف می رود و بین راه ملک را که دنبال کسی برای کمک به گاوروگ می گردد پیدا می کند و او را بغل می کند و می گوید: «تو شریک بابام هستی. خدا را شکر پیدایم کردی! »

سپس قهرمان را کنار گاوروک که بی جان افتاده می برد و قهرمان به امبولانس زنگ می زند و آدرس می دهد و بعد هم همراه ملک به خانه خودش برمی گردد.

بعد از مدتی ناره و سنجر هم کنار گاوروک می رسند و آمبولانس هم می آید و گاوروک که زنده است به بیمارستان منتقل می شود.

اما ناره کنار گاوروک لباس خونی ملک را پیدا می کند و با وحشت به سنحر خیره می شود.

گیدیز که کسی به او خبر نداده ملک گم شده، سوئیچ ماشین جدید به موگه می دهد و می گوید: «دیگر از زندگی کردن فرار نکن. از اول شروع کن و از زندگی ات لذت ببر. » و همراه موگه برای ماشین سواری می روند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قسمت سریال دختر سفیر لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 75 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

 

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *