خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 191
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 191 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
دمیر به شرکت رفته و همه کارکنان را جمع میکند و میگوید که از این بعد بعد دیگر هولیا در شرکت کاره ای نیست و فقط باید دستورات او را انجام دهند.
ثانیه بیرون رفته و با هولیا تماس میگیرد و میگوید که برایش غذا فرستاده است. سپس میگوید که هیچ خبری از اسم بیمارستان هامینه ندارد. او برای هولیا دلتنگی میکند و از این وضعیت ناراحت است.
در خانه شرمین، فسون با او تماس گرفته و خبر ازدواج هولیا و تکین را میدهد. شرمین با کلافگی میگوید که برایش اهمیت ندارد. سپس در می زنند و او بهیجه را پشت در می بیند. بهیجه داخل آمده و در مورد تکین و هولیا صحبت میکند . سپس میگوید که مطمئن است که تکین فقط به خاطر آبروی هولیا قصد دارد با او ازدواج کند،وگرنه دلیلی ندارد که از او نیز دلبری کند. شرمین متعجب می شود. بهیجه میگوید که تکین از او خوشش می آید و برای همین او را به اصرار در خانه خودش نگه داشته است. بهیجه قصد دارد از طریق شرمین، باعث به هم خوردن ازدواج تکین بشود. شرمین در دلش به این فکر میکند که میداند بهیجه به او در مورد تکین دروغ میگوید، اما داستان رابطه بهیجه و تکین گزینه خوبی برای به هم زدن ازدواج آنهاست.
گولتن بیرون از خانه مشغول خالی کردن زباله است. یک ماشین کنار او می آید و یک نفر پیاده شده و با زور گولتن را سوار ماشین می کند. سپس پارچه صورت خود را باز میکند و گولتن میبیند که چتین است و از او عصبانی می شود. چتین میگوید که چاره دیگری نداشته زیرا گولتن حاضر به حرف زدن با او نمی شد. گولتن اصرار دارد که او را پیاده کند اما چتین گوش نمیدهد. او گولتن را لب رودخانه می برد و از او میخواهد که بگوید چرا او را رد میکند، زیرا میداند که گولتن او را دوست دارد. او متوجه می شود که کسی به گولتن آسیب رسانده و گولتن برای همین او را نمیخواهد. او اصرار میکند که بفهمد چه کسی گولتن را اذیت کرده است تا سراغش برود و او را بکشد. گولتن با گریه میکند که او مرده است. چتین حدس می زند که ارجمند بوده باشد. او از گولتن سوال میکند. گولتن کلافه شده و جواب نمیدهد و با گریه از آنجا می رود.
تکین به خانه هولیا می رود و به او میگوید که بهتر است سریع تر عقد فوری بگیرند. هولیا نیز تایید میکند. تکین آب آرزوهای خود برای عروسی با هولیا میگوید. هولیا میگوید که دیگر از آنها سن و سالی گذشته است و او فقط میخواهد که با هم ازدواج کنند. تکین از هولیا شناسنامه میخواهد. هولیا میگوید که شناسنامه را در عمارت جا گذاشته و باید بیاورد.
هولیا دم خانه دمیر می رود تا شناسنامه اش را بردارد. او هنگامی که داخل اتاقش می رود، از دیدن وضعیت اتاق شوکه می شود. زلیخا شناسنامه را به هولیا میدهد و با طعنه میگوید که میداند او دنبال شناسنامه آمده است.
بعد از رفتن هولیا، مژگان به حیاط پیش زلیخا آمده و به او میگوید که هولیا نیز حق دارد خوشبخت باشد و با کسی که دوست دارد زندگی کند. زلیخا متعجب می شود . مژگان در ادامه سوال میکند که آیا زلیخا واقعا به زور با دمیر ازدواج کرد و یا بعد از آزاد شدن ایلماز، از ازدواج با دمیر پشیمان شد و داستان سرایی کرده است؟ زلیخا عصبی شده و به مژگان میگوید که مشخص است که مژگان نمیتواند علاقه ای را که ایلماز هنوز به زلیخا دارد را هضم کند. مژگان شکمش را نشان میدهد و میگوید که عشق و زندگی ایلماز آنجاست. سپس می رود.
یکی از زنهای روستایی پیش ثانیه و غفور آمده و میخواهد گولتن را برای برادرش رستم خواستگاری کند.ثانیه عصبی شده و میگوید که رستم بارها به زندان رفته و سنش بالاست. آن زن میگوید که رستم پنجاه هزار لیره هزینه شیربها میدهد. غفور با شنیدن این مبلغ وسوسه می شود. ثانیه با قاطعیت میگوید که گولتن را به پول نمیدهند و از او میخواهد که برود. گولتن حرفهای آنها را می شنود.
شرمین به کلوپ شهر می رود و ماجرای بهیجه و تکین را به زنهای انجمن میگوید و اصرار دارد که خواستگاری تکین از هولیا نیز نقشه خود دمیر برای حفظ آبروی خانوادگی شان بوده است.
بهیجه وسایل خود را جمع میکند تا به خانه مژگان برود. او از اینکه تکین بها و تعارف نمیکند که آنجا بماند، حرصش میگیرد. مژگان دنبال بهیجه آمده و او را با خودش می برد.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 191 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 192 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم