خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 194

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 194 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 194

شب هنگام خواب، زلیخا به دمیر می‌گوید که دیگر با او در یک اتاق نمی‌ماند و از دمیر میخواهد به اتاق مهمان برود. دمیر عصبی می شود. زلیخا می‌گوید که اگر او نرود، خودش از اتاق می رود. دمیر با زلیخا بحث میکند و به او می‌گوید که روزی صبر او لبریز می شود.
بهیجه برای اینکه ایلماز و مژگان تنها باشند، به خانه شرمین آمده است. آنها مشغول صحبت در مورد هولیا و تکین هستند. شرمین سعی دارد بهیجه را به خانه بفرستد، زیرا کمی بعد قرار است خطیب به آنجا بیاید. بهیجه خیال رفتن ندارد و طلب قهوه میکند. هنگامی که شرمین در آشپزخانه است، در می زنند و بهیجه در را باز میکند. خطیب با دیدن بهیجه متعجب و هول می شود و تظاهر میکند که برای آوردن وسیله ای به آنجا آمده بود. او سپس برای قهوه داخل می آید. آنها در مورد خانواده یامان ها صبحت میکنند. بهیجه رو به خطیب می‌گوید که اهالی چکوراوا خودشان مقصر هستند که با در و بال دادن به یامان ها آنها را بزرگ کرده اند. خطیب از حرف بهیجه خوشش آمده و او را تأیید میکند.
آخر شب، هولیا در بالکن است و با خودش فکر میکند. ثانیه پیش او می آید تا تنها نباشد و او را دلداری میدهد و می‌گوید که همه چیز درست می شود.
در خانه تکین نیز، او تمام مدت به حرفهای هولیا و دروغ‌هایی که در مورد ایلماز و زلیخا گفته بود فکر میکند.
صبح روز بعد، دمیر بیدار شده و بی توجه به هولیا به شرکت می رود.
هنگام خوردن صبحانه، زلیخا دوباره حواسش پرت شده و عدنان بیرون می رود. او به حیاط ایلماز می رود. ایلماز با دیدن عدنان، او را بغل میکند. مژگان بیرون می آید و با دیدن عدنان در بغل ایلماز، سریع او را بغل میکند و به ایلماز می‌گوید که نباید او مدام آنجا بیاید. زلیخا بیرون آمده و مژگان بچه را به بغل او میدهد و از او میخواهد مراقب بچه اش باشد تا دیگر به آنجا نرود. زلخیا متعجب شده و با عدنان برمی‌گردد.
ثانیه و غفور به کافه ای رفته اند و بیرون نشسته اند تا گولتن با رستم، خواستگارش آشنا بشود. رستم مردی میانسال است که خودش سه بچه بزرگ دارد. ثانیه با دیدن رستم عصبی شده و به غفور می‌گوید که اجازه این ازدواج را نمی‌دهد. غفور سعی دارد ثانیه را آرام کند و از رستم تعریف می‌کند و می‌گوید که گولتن خودش خواست تا با او آشنا بشود. گولتن و رستم در حال صحبت هستند و رستم به گولتن می‌گوید که از او انتظار احترام و انجام کارهایش را دارد تا او نیز متقابل با گولتن خوب باشد. گولتن در حین حرفهای رستم، به چتین فکر میکند. او در نهایت از کافه بیرون آمده و می‌گوید که نظرش مثبت است. غفور خوشحال شده و ثانیه به شدت عصبانی می شود .
آنها به خانه می روند. گولتن با هولیا صحبت کرده و می‌گوید که به این ازدواج رضایت دارد. هولیا متعجب و ناراحت شده اما چیزی نمی‌گوید و از گولتن حمایت میکند. وقتی زلیخا این خبر را می شنود، شوکه شده و سراغ گولتن می رود و دلیل این کار. او می پرسد. او می داند که گولتن به چنین علاقه دارد. گولتن می‌گوید که به این ازدواج راضی است و توضیح دیگری نمی‌دهد.
تکین به خانه ایلماز آمده و او در حال پختن کباب در حیاط است. بهیجه نیز کنار او می آید. هولیا میخواهد به خانه غفور برود و آنها را می بیند.
در خانه غفور، خانه را برای آمدن خواستگار آماده کرده اند و منتظرند.
فادیک برای خرید به بازار رفته و چتین را میبیند. او به عمد به چتین میگوید که امشب خواستگاری گولتن است و او با رضایت خودش میخواهد ازدواج کند. چتین عصبی می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 194 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 195 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *