خلاصه داستان سریال ترکی هرجایی قسمت 223

سلام همراهان عزیز الو سریال در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 223 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید. 

سریال هرجایی قسمت 152

سریال هرجایی قسمت 223

یارن از پدرش جهان می خواهد که او را به شهر دیگری ببرد چون تحمل زندگی را ندارد و عذاب وجدان راحتش نمی گذارد. جهان به هاندان می گوید: «امشب حاضر بشید. فردا به استانبول می ریم.» آزاد که نمی خواهد از خانواده اش جدا شود و در ضمن نمی خواهد گونول را از دست بدهد با ناراحتی از خانه خارج می شود.
گونول که از جواب ندادن آزاد به تلفن نگران شده به عمارت شاداغلو می رود و در کوچه با آزاد رو به رو می شود. آزاد که می داند فردا از میدیات خواهند رفت به گونول می گوید: «بهتره همدیگه رو نبینیم و فراموش کنیم.» گونول با غصه می رود و آزاد پشت سرش گریه می کند و وقتی در کوچه با میران مواجه می شود به او می گوید: «اون روز وقتی با پدرت سراغ راننده کامیون رفته بودی پدرم به کسی که قصد داشته به شما شلیک کنه گلوله زده و از تو و پدرت محافظت کرده. اما تو یه پدر بی گناه رو پیش فرزندش که من باشم سرافکنده کردی و باید عذرخواهی کنی. اگه دوباره بی احترامی کنی با من طرفی.»
جهان به کارخانه پیش هازار می رود و او را در حال گریه می بیند و می گوید: «ما با هم بزرگ شدیم و همیشه پشتیبان هم بودیم.» هازار به او می گوید: «چه خوب که هستی!» جهان از او حلالیت می طلبد و هازار می پرسد : «نکنه قصد سفر داری که اینطوری وداع می کنی؟» اما جهان گریه می کند و می گوید: «فقط برای اینکه ناراحتت کردم میگم.» آنها همدیگر را در آغوش می گیرند و اشک می ریزند.
ریحان روز عشق سال گذشته را به خاطر می آورد و برای میران دلتنگ می شود و همانجا خوابش می برد.
گونول از رفتار آزاد آزرده شده و گریه می کند. آزاد با او تماس می گیرد و از او می خواهد به کوچه پشتی برود تا با هم صحبت کنند. گونول پیش آزاد می رود و آزاد با نارحتی می گوید: «اومدم ازت خداحافظی کنم چون فردا داریم ازاین شهر می ریم.» گونول با ناراحتی از آزاد می خواهد که او را تنها نگذارد و به او یادآوری می کند وقتی می خواسته پیش مادرش به کارس برود به حرف آزاد گوش داده و نرفته. آزاد داد می زند: «نمی تونم بدون تو باشم چون عاشقت شدم. ما نمی تونیم با هم باشیم چون گذشته بدی داشتیم و الیف همیشه بین ما قرار داره.» گونول گریه می کند و می گوید: «الیف اگه زنده بود تو رو مثل برادرش می دونست. من حاضرم با تو هر عذابی رو تحمل کنم.» آزاد او را در آغوش می گیرد و لب هایش را می بوسد.
نصوح هم با دسته گلی به دیدن عزیزه در مزرعه می رود و جلوی او زانو می زند و می گوید: «نتونستم به تو زندگی خوبی بدم. نتونستیم با هم باشیم و پسرمون رو بزرگ کنیم. من ازت عذرخواهی می کنم. از این به بعد همه وجود من متعلق به توئه.» هر دو گریه می کنند و عزیزه با حسرت می گوید: «عمر من قد نمیده که پسرم منو مادر صدا کنه.» نصوح که دلش می خواهد او را آرام کند می گوید: «دیگه اجازه نمیدم بیشتر از این غصه بخوری. می رم و هازار رو به اینجا میارم تا با هم صحبت کنین!»

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 223 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 224 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *